آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

مزاحم

چند روز پیش وقتی از در خونه بیرون میزدم تا برم سر کار، حس کردم یه چیزی تو کفشم اذیت میکنه

با خودم گفتم کی حوصله کفش در آوردن داره

همانطور سوار ماشین شدم

از خونه تا محل کار حدود 45 دقیقه ای با همان وضع رانندگی کردم

داشتم مثلا با اون چیزی که نمیدونستم چیه مبارزه میکردم

به همان وضع به محل کار رسیدم اما باز هم یکدندگی به خرج داده و تحمل کردم و پشت میز کارم نشستم.

یه چند ساعتی با همان وضع اسفناک حوصله کرده و به کارم ادامه دادم.

بعد از چند ساعت شاید نزدیکای ظهر عاقبت یه فرشته کوچولو اومد تو گوشم آهسته گفت:

بیچاره! در آوردن و پوشیدن یک کفش به اندازه یک لیوان چای که از صبح تا حالا 10 تا لیوانش را کوفت کردی کمتر وقت میگیرد .   حماقت نکن و به کفشت یه نگاهی بنداز!

خوشبختانه سخن محترمانه و دوستانه اون فرشته کوچولو موثر واقع شد و کفشم را با کراهت از پا در آوردم

وقتی کفشم را سر و ته کرده و تکان دادم یه سکه از توش افتاد بیرون

فقط یک سکه بود.

وقتی به انگشتان پایم نگاه کردم از خجالت داشتم آب میشدم.

 

گمانم خیلی وقتای دیگه هم در زندگی همینطور بوده ام. بدوش کشیدن درد و رنج بدون رفع علت واقعی آن.

مثل این خرابیه دندان آسیاب بالایم که 10سالی میشه دارم باهاش مدارا یا بهتر بگم تحمل ِ درد میکنم ولی از ترس دندانپزشک به رو نمی یارم.

 

اگر یه نگاه به خودمان بندازیم از این موارد توی زندگی مان بسیار داریم  .  درست نمی گم؟

 

ح.ا.1: فقط بگم این سه شنبه آخرین سه شنبه ساله. دیگه خرید عید نداریم هان!

نظرات 45 + ارسال نظر
نگین یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

جالب بود اوهوووم منم از این موراد زیاد دارم !

همه مثل هم هستیم
درد مشترکی است این بی خیالی مان

بانوی شرق یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ب.ظ http://www.royavash.blogsky.com

این آقاهه خودتی؟
داداش ازت بعیده
٬شما که این همه دقت میکنی به مسائل ٬ چرا آخه؟!
من زیاد از این مشکلات نداشتم
نمیدونم یادم نمیاد

ولی جالب بود!!!

خانما از این مشکلات کمتردارند
چون به سر و وضع و سلامتی شان بیشتر اهمیت میدن

امان از دست ما مردا
تنبلی هم بد دردیه هان!

فریناز یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:34 ب.ظ

هنوز نخوندمش
امروز یکی اومده بود دم در ما داد و بیداد میکرد....
شما که احیانا نمی شناسیش؟!!!!!

نه نمی شناسمش
کی بود؟

فریناز یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:53 ب.ظ

نیم سکه بود یا تمام سکه؟!

فکر کنم واسه مال من بوده اشتباهی افتاده ها

تمام سکه بود
متاسفانه طلا نبود
جنسش از نیکل بود
مال شما بود؟

ستوده یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:56 ب.ظ http://saba055.blogsky.com

سلاممممممممممممم.
پس معلومه تا حالا خیلی ریگ تو کفشت بوده وخودتون خبر نداشتید یا نمیخواستید درشون بیارید
از حالا به بعد بیشتر دقت کنید از این ریگ ها تو کفشتون نره

من که کفشم پر ریگه از اون لحاظ
اما از این لحاظ اولین باره

یه نفر یه راه حل خوب یادم داده
دفعه بعد اونو اجرا میکنم

فریناز یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:03 ب.ظ

واسه من طلا بود...
حتما کاکل زریت انداخته تو کفشتون...
هزار بار گفتم با بچه ها در نیوفتین وگرنه...

منم که اصلا همکار پسرت نبودم!!!

دقیقا کار همون وروجکه
دیدم پریروز سراغ سکه اش رو از من میگرفت

کار کار خودشه

تو اگر بودی نمک میریختی
میشناسمت آبجی

ستوده یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ب.ظ http://saba055.blogsky.com

خب به منم بگید که چه راه حلی بهتون پیشنهاد شده تا بتونم در مورد همسرم به کار برم ببینم ریگی تو کفشش نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر این کار را بکنید همیشه دعاتون میکنم

به نظرات بالا نگاه بفرمائید متوجه میشید

همین جا میگم اصلا

میرم یه کفش نو میخرم
می بینید چه راه حل خوبیه

کرانه یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

سلام
از وبلاگ ویس اومدم اینجا
نمی گم جالب بود
بیشتر دلم می خواد بگم عجب سمجی بودی
چجوری سختی رو تحمل می کنی
من همیش سعی می کنم که سختی ها کسای دیگه ای تحمل کنن و از خودم دور کنم
خوشحال می شم به من سر بزنی

اون سکه سمج تر بود
گفتم قبلا خانما در این موارد بهتر عمل میکنند.

ما مردا یه یکدنگی ذاتی داریم که نمیذاره براحتی کوتاه بیاییم
چه میشه کرد همینیم دیگه

سینا یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:32 ب.ظ http://omide-ma.blogsky.com

منم همینطورم بعضی وقتا اگه حال نداشته باشم هیچ کاری رو انجام نمیدم حتی اگه به ضررم تموم بشهکلا بعضی وقتا قاطی میکنم یه چندباری سر جلسه ی امتحانات دیدم سوالات خیلی سختن امتحان رو تحریم کردمالبته به اندازی که نمره ی قبولی بگیرم نوشتم

سینایی! جدا چرا ما مردا اینطوریم؟
اخه ادم با سلامتی خودش هم سر جنگ داره؟

آرمان یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:32 ب.ظ http://www.fun-center.blogsky.com

سلام آرمان جان .خوبی؟
خیلی باحال بود .
من موندم چجوری عکس رو دراین مورد پیدا کردید

آرمانی!
نگفتی اون یارو تو اون جوکت کجایی بود؟
اسکاتلندی که نبود نه؟

ساناز یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:49 ب.ظ

سلام دادش ارمان یعنی یه سکه در اوردن اینقدر سخته نه ما بیشتر کارامون خودمون برا خودمون سخت میکنیم تو زندگی ولی بهر حال جالب بود

باور کن خیلی سخت بود برام
کاش مرد بودی تا میفهمیدی چقدر سخته
راستی رسیدن بخیر
کی می آپی؟

pink یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:52 ب.ظ http://www.togetherlife.blogsky.com

ای راست گفتیا
ولی من میخوام برم خرید

خرید سه شنبه از نون شبم واجب تره
چه خریدی بشه!

گل مریم یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:28 ب.ظ

سلام
جدی یه سکه تو کفشتون بوووووووووووووووووود و شما درش نمی آوردید!!!!!!!!!!!!!! حالا من اولش فکر کردم یه چی در حد نخودِ
بگذریم...
می خواین من به جای شما برم دندون پزشکی!‌ می دونید اگه همون موقع که درد داشتید می رفتید احتمالا پرش می کردن و الان اول عصب کشی می کنن و بعد پر! شایدم کشیدنش

ممنون که زیاد ریشخندم نکردی
انتظارم از شما خیلی بیشتر بود
البته با اون اپی که داشتی رو میگم
چیکار کنم از دندونپزشکی می ترسم
یادم رفت بگم
ماست من خیلی ترشه

میلاد یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:35 ب.ظ http://kochedeltangi.blogsky.com/

سلام آرمان جون
خوبی؟
جالب بود
واسه همه پیش میاد...
من که همیشه قبل از پوشیدن کفشم توشو نگاه میکنم
((جونه خودم))

بههههههههه!
پسر تو چقدر بیکاری
جدا همیشه تو کفشت رو نگاه میکنی؟!
باید اسمت رو بذارن اقای حوصله
چه حوصله ای داری برای چکاب کفشات

فرخ یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:47 ب.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

این ماجرای شما رو میشه مثال زد برای اونهایی که یک عمر با همسری ناسازگار میمونند و تحمل میکنند ...

استاد! یه چند وقتیه گیر دادین به زن و زندگی و خانواده
جریان چیه؟
نکنه خبریه عزیز؟!!!

میلاد یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:15 ب.ظ http://kochedeltangi.blogsky.com/

نگارینا دل و جانم ته داری

همه پیدا و پنهانم ته داری

نمیدانم که این درد از که گیرم

همین دانم که درمانم ته داری

باباطاهر

میلادی!
خیلی قشنگ بود
تو هم تو خط عشقی
دربستی کار میکنی یا کورسی؟؟؟!!!

ویس یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:39 ب.ظ http://lahzehayenab.blogsky.com

گاهی علت ها نامحسوس هستند.از چیزی رنج می بریم که دلیل واضحی نداره.به قول هدایت:در زندگی رنج هایی است که مثل خوره روح انسان را......

صادق هدایت درست میگه
اما نه یه سکه تو کفش ادم
این خیلی تابلویه
و تنبلی باعثشه

خلیل یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:38 ب.ظ

منم بودم باهاش کنار می امدم
چیز بدی که نبود یه سکه بود
خوبه گاهی نیمه پر لیوان رو ببینیم تا راحت زندگی کنیم
نظرت چیه؟

بستگی به این داره که اون نیمه پر لیوان چی باشه
شربت یا زهر مار
حالا نظر شما چیه؟

کوروش یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:44 ب.ظ http://korosh7042.blogsky.com/

تو همیشه درست میگی آرمان جان
بر منکرش لعنت

یاد حکایت سنگریزه افتادم. گمانم از صادق چوبک

حالا نگفتی سکه طلا بود یا نه
نکنه زیر خاکی بوده

و نگو که شاهکار گوچولوی دوست داشتنی بود

خوب شروع کردی روان و خودمانی
و از همه مهمتر نتیجه گیری زیبا تر

یک سکه نیکلی بود استاد
اگر زیر خاکی بود که کفشم رو تو جیبم میذاشتم نه تو پام

ما هنوز شاگردی میکنیم
هنوز به نزدیکای شروع هم نرسیدیم
ممنون دانای مهربان

خلیل یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:54 ب.ظ

زندگی همینه دیگه همیشه که به کام نیست
یه وقتی باید زهر مار خورد تا قدر عسل رو دونست
نظرت چیه؟

بشرط قدر دانستن باهاتون موافقم

دانش دوست ما یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:57 ب.ظ http://daneshdostema.blogsky.com

سلام
خیلی خوب بود
ممنونم از حضورتون
فعلا

ممنون
خوبی از خودتانه

گل مریم یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ب.ظ

به خاطر خودتون میگم زودتر برید بهتره باور کنید کار دندون پزشکی هر چی عقب تر میافته سخت تر میشه

اونم بچشم خانم دکتر!
جاشم دندون طلا میذارم چطوره؟

ZiZo0o یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ http://qabeax.persianblohg.ir

آقا آرمان که هرچی بگه گله و درسته.
بله منم حرفتون رو قبول دارم .
ولی من اگر جای شما بودم به محض احساس یک شئ خارجی سریع کفشم رو درمی آوردم.
غیر از اینکه راحت نیستم . آخه میگن ژا قلب دوم انسانه و خیلی حساسه.


راستی آپ کردم با اجازتون

دفعه بعد تلاش میکنم با شی خارجی در کفش و لباسم مبارزه بیهوده نکنم
ولی قول نمیدم

خلیل یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ب.ظ

خوشحالم

ما بیشتر

خلیل یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ب.ظ

از دندان پزشک میترسید؟
مگه ترس داره اونم یه ادمه مثل خودت

با یه انبر دست تو دستش

خلیل یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ب.ظ

اون مکانیکه مجید
اشتباه کردین

میکانیک اونه که یه اره تو دستشه

خلیل دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:31 ق.ظ

ارمان
مسواک زدی که خوابیدی ؟
نزدی
خوب همین کارا رو میکنی که دندون درد میگیری وای وای
شاید اون مواردی که توی زندگی برامون پیش میاد مقصرش خودمونیم نه کس دیگری مثل همین درد دندون شما اگه مسواک میزدی حالا اینطوری نمیشد.
متن شما خیلی نکته داره نمیدونم کدوم نکته برا شما با ارزش تر بود
اما به هر حال خیلی از اون مواردی که مد نظر دارید رو میشه پیشگیری کرد
خیلی ها شو هم نه
مثل میلاد که همیشه کفششو چک میکنه
ولی من هیچ سه شنبه ای وقت ندارم

اره زدم

این دندون یادگار جهالت کودکی است
در واقع ایینه عبرت است

سه شنبه ها چه کاری مهم تر از خرید مگر هست؟

خلیل دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:30 ق.ظ

دیدن یه دوست که خیلی هم دوسش دارم

خوشا بحال دوستتان

موفق باشید
بهش سلام برسونید بگین قدر شما را بداند

ستوده دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:32 ق.ظ http://saba055.blogsky.com

سلام آقا آرمان .
اومدم یک دوست را دعوت کنم خونه ام (وبم ) مهمونی .
ان دوست کسی هست که میشناسمش
دوست عزیز ناشناس ازت دعوت میکنم بیای پیشم
منتظرتم

اینجا کی ناشناسه؟
فکر کنم منظور خانم معلم اینه که آدرس وبش رو نمیذاره
هر کی هست ستوده خانم دعوت نامه براش فرستاده

فریناز دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:21 ق.ظ

بـــــــــــــــــــــــــله

یعنی اینقدر از من متنفری

فریننننننننننننننننننننننننننننننننناز

فریناز دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

دو روزه داری داد بیداد می کنی یا!!!!
چته آخه تــــــــــــو؟!

خب مگه نمــــــــــــــــک بده؟

واسه ضدعفونیه انگشتان مبارکتونم خیلی مفیده!می گی نه از دکی آبدزدک بپرس

من اگر زبون داشتم میرفتم روی گلدسته مسجد از دست تو همه شهر رو خبر میکردم
داد و فریادم کجا بود؟

منو بگو فکر میکردم نمک برای فشار خون بده
حالا که نمک اینقدر خوبه از فردا بجای چایی شیرین ، چایی شور با نون و پنیر میخورم
دکتر گفت به تو هم بگم این قدر نمک نریزی نگه دار تو چایت بریز بخور

دیروز دختر بابا....امروز خانوم خونه دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ق.ظ http://lovely6566.blogfa.com

بیچاره سکهه چی کشیده
۱۰ ساله نرفتی دندون پزشکی؟اون مال ده سال پیش بوده که با انبر میومده الآن اونطوری نیست.حتما بری.آفرین پسر خوب

جدی میگی آبجی!
یعنی تو این ده سال اینقدر علم دندانپزشکی پیشرفت کرده که دیگه انبر دستشون نمیگیرن
پس با چی دندون میکشن؟!!!
نکنه با موچین میکشن

دیروز دختر بابا....امروز خانوم خونه دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ http://lovely6566.blogfa.com

راستی.سلام علیکم برادر

سلام آبجی!
این علیکش کمی غریب بود
یعنی ما هم بله؟!

بانوی شرق دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ب.ظ http://www.royavash.blogsky.com

هرکاری کنم از خیر این ادای سهمیه نمیتونم بگذرم


سلام...
روزتون بخیر....

مرسی
آخر ساله
زودتر سهمیه تون رو خرج کنید تا نسوخته

روزگارتان پر برکت

سینا دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ب.ظ http://omide-ma.blogsky.com

بازم خوبه که تو کفشت سکه پیدا شده تو کفش ما که به جز سنگریزه چیز دیگه ای پیدا نمیشه.حتما وقتی داشتی رو تلی از سکه قدم میزدی یکیش رفت تو کفشت

نه داداش اینجورا هم که میگی نیست
احتمالا اون بنده خدا (سکه) به کفش من پناه آورده بوده
حالا از دست کی نمیدونم
شایدم از اینکه کسی تحویلش نمیگرفته اونجا عزلت کرده بوده
بهر حال یه چند ساعتی جاش امن بود اگر چه من ناامن بودم

خلیل دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ب.ظ

اومدم خداحافظی
یه جای بهتر دعوت شدم رفتم دیدم خیلی مهربونه
میخواد برام سوپر مهلشون رو بخره
شما که به ما ک..و..ف..ت هم ندادین
اونجا پذیرایی مفصله
بهت پیشنهاد میکنم دست از خساست برداری
تازه اونجا برنامه کودک هم دارن
باییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

بسلامت
دفعه بعد که خواستی خداحافظی کنی به محله نگو مهله

خب یه کلمه بگو دعوتی به شهربازی
خوش بگذره

ولی اومدی دیدی جاتو به یکی دادیم دلخور نشی هان!

کوروش دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:58 ب.ظ http://korosh7042.blogsky.com/

سلام آرمان

این گاف که گفتید کجا اتفاق افتاده ؟

جریان را فقط یک بازی در دنیای وبلاگ باز پیش آورده که
که برایت خواهم گفت

ممنونم مهربان

در خدمتیم استاد!
سرپا گوش

دانش ... دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:06 ب.ظ http://daneshdostema.blogsky.com

سلام
ممنونم از حضورتون
فعلا

خواهش میکنم

خدا همین نزدیکی هاست دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:14 ب.ظ http://kumail.blogsky.com

انشاءالله از این به بعد همیشه زیره پاتو نگاه نکن . شاید یه روز یه چیزه با ارزشی زیر پات باشه و تو از اون بی خبر باشی.

تا اسمون پر ستاره هست چرا زیر پامو نگاه کنم
مگر گوهری از ستاره باارزش تر هم هست؟

فریناز دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ب.ظ

میگم آرمان
من نمک تو کفشت میریزم
ولی تو نمک رو زخمم نپاش!

باشه؟

باشه
ولی ذائقه ات ر وعوض کنی بهتره
چون اون نمک نبود یه راهنمایی بود

ساناز سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ب.ظ

نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم



بازم اشک

کی ساناز خانم میخواد تصمیم بگیره که در سال جدید بجای اشک و آه و ناله یه لبخند ممتد رو لباش داشته باشه؟!!!!!

بخاطر خدا هم شده دیگه تو گوش خدا زمزمه یاس نخون

اهورا سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:05 ب.ظ http://WWW.KHERADEPAK3.BLOGSKY.COM

اره ما خیلی ثروتمندیم.....چون ما بهترین هستیم در گول زدن خودمون......
دوست عزیز منشور ازمایشی وبلاگ نویسان که با نظرات شما خوبان تهیه گردیده منتظر نظرات شما برای تایید و یا رد میباشد

ما در نداشته ها ثروتمندیم
روزگاری است که داشتنی ها قلیل است و مقدور بعضیها
شاید معنی بسیاری دیگر از کلمه ها نیز به زودی تغییر یابد

یه زن پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ق.ظ

چه با احساس بوددلم قیلی ویلی شدش

خوشحالم از اینکه اینطور شده
کاش دل منم اینطوری بشه شاید این اخر سالی دست نیازمندی بگیرد
لامصب خیلی پوست کلفت شده

محمدعلی پنج‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:15 ق.ظ http://bia2me.blogsky.com

salam . . be manam chasbid. . sari bezan ta be to ham be chasbe

دانش ... جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:38 ب.ظ http://daneshdostema.blogsky.com

سلام
ممنونم از حضورتون
عید گذشتتون مبارک
فعلا

عید لحظه هاتون مبارک

چرا همیشه کلیشه ای ... ؟!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.