آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

روز معلم


تقدیم به تمام معلمان دلسوز و تبریک این روز عزیز




مــادر به هستی آورد    هستی ترا فرستاد

از پــرتـــو فروغـــــــــت    از جهـل گشتم آزاد

 

تـا بود مـــــن نبـــودم    خـــواب و خـراب بــودم

خــــود را به تو نمودم    والـله کــــــــردی  آبــاد

 

مــــن کودکی  گریزان    از درس و مشق و دیوان

مهــری بجان نشاندی   بــا این حـــــروف و اعداد

 

خوابی به ظلمت شب   بر چشمهای من بود

بیـدار کـــردی از خـواب   با نــاز و گـــــاه فریاد

 

دستم گرفـــــــت مادر    تاتی به تاتی ام برد

تو دســت ِ دل گرفتی     تـــا دل به راه افتـاد

 

مــــن ناتوان نشستـم    امـــــا تـــو ایــستادی

گفتی که سرو باشــم    مانند شاخ ِ شمشاد

 

امـــــــــــــروز استـوارم    سر بر فلک گـــــذارم

دانـش بــه سینه دارم    از درســـهای استــاد

 

ای شمـــــع روشنایی    ای آیـــــت الهــــــــــی

ای رهبــــــــر رهایـــی    از توست هرچه در یاد

 

بــــر سقــف آسمانـها    باید نوشـت امـــــــروز

ای مهــــــــربان معلم     روزت مبارکـــا بــــــــاد


این را از جایی یادگار برداشتم:

اگر به جای اسلحه، با معلم به جنگ دنیا می رفتیم، همه دشمنان نابود می شدند.

 

ح.ا.1: قبل از اینکه در پینوشت پایین بگم ما از این شانسها نداریم باید بگم یک خوش شانسی من اینجا دارم اونم اینه که یک خانم معلم در فهرست لینکام دارم که امروز افتخار میکنم به دوستی با او. اگر نمی خواهید راه دوری را برای تیریک گفتن روز معلم طی کنید یه سر به وبلاگ رهگذر (ستوده خانم) بزنید.


ح.ا.2: گفتم ما از این شانسها نداریم. در خبرها خواندیم که موسسه گالوپ آماری درباره میزان شادی و افسردگی در کشورهای مختلف دنیا ارائه شده است که بر اساس این آمار، مردم کشور دانمارک با بدست آوردن نمره ۷۲ شادترین و سرزنده ترین مردم جهان شناخته شدند. متاسفانه در لیست مذکور نامی از ایران نیست.

راستی راستی که خنده طلاست. در کشوری که هشتاد درصد جمعیتش زیر خط فقرست و به نان شب محتاج طلایش کجا بود.

روز کارگر

فردا روز کارگر است.

من به سهم خودم این روز را به همه بازوان زحمتکش کارگری تبریک میگم.

کاش مسئولین فقط کمی از وقت گرانبهایشان را به رفع مشکلات این قشر پر تلاش اختصاص دهند. بر حسب وظیفه انسانی هم شده گوشه چشمی به آنها داشته باشند.



این شعر هم برگ سبزی از این درویش تقدیم به همه کارگران عزیز ایرانی

 

دستهایت پینه از کار است، آه

جیبهایت بـدتر از پــار است، آه     ( پار= پارسال )


دستهایت بوسه دارد از نبی

جیبهایت غصـه دارد مخملی


سخت کوشی از تو بیگاری کشند

در مثل چـون اسب بر گاری کشند


آنکـه نامــــت را بلنــد آواز داد

مزد ِ کارت را به چندرغاز داد


تاج داری بر سرت اما چــه ســــــــــــود

هرچه میکوشی همان هستی که بود


روسیاهی میکشی از اهل بیت

کارفـرما بـــاز می گوید که ویـــت  (Wait)


دخلت از خرجت عقب افتاده است

جـان ِ شیرینت به لب افتاده است


پــــــول از پارو اگـــــــر بالا رود

چون به پارویت رسد دولا رود


پول در آغوش بعضی ها قشنگ

چون ترا بیند همی گوید بــجنگ


دست و بازویت پر از نیروی جنــگ

پیش ِ پایت کوهی از انبوه سنگ


سنگهایت تیشه می خواهد عزیز!

تیشه ات افتاده آن پشتـــــای میز


صاحب آن میز هم صاحب دلی است

فارغ از رنج ِ تو و هــر مشکلی است


کس نمی بینم که در فکر تو است

شعـر ِ مـا هم اندکی ذکر تو است


وُسع ِ ما تبریـک باشد ای خلیل

دست ِ ما کوتاه و خرمــا بر نخیل


--------------------------------------------------------------------------------------------


ح.ا: دوستان! یه سر به وبلاگ کوروش عزیز بزنید. چند آپ بنام عارفانه ها و عاشقانه ها دارد که جدا زیبا هستند. اگر زیبا پسندید این جملات زیبا را از دست ندهید.

گناه


به ذهنم رسید اگر یه روز خدا میخواست به هر کدام از ما اجازه بده فقط یه گناه انجام بدیم، هر کدام از ما چه گناهی را انتخاب میکردیم.

نظر شما چیه؟

اگر این موقعیت پیش بیاد چه گناهی را انتخاب میکردین؟

لطفا بنده را تکفیر نفرمائید و در مورد نظری هم که میخواین بدین غلو نکنید.

بقول شاعر:

پدرم جنت به دو گندم بفروخت

ناخلف باشم ار من به جوی نفروشم

 

اینم یه نیمچه شعری از بنده در این زمینه:

 

سر ِ غفلت بـه بالیــن است یارب!

گنه کردن چه شیریـن است یارب!

 گنه بسیار و توبه گاه بی گاه

دلــــم در حـال تمریـن است یارب!

غلطهایی که این دل کرده، اغلب

مقصّـر چشم بی دین است یارب!

تو خود دل در قفس کردی ولی چشم

همیشـه روی پرچیــن است یارب!

" هر آنچه دیده بیند دل کند یاد "

دل از این دیده چرکین است یارب!

مـــرا درس ِ گنـــه آموخـــت آدم

بهای آن خطــــــــا این است یارب!

بنـــی آدم فراقــــی تلـــــخ دارند

فراق از اصـــل غمگین است یارب!

اگر آدم بــــه برّاق بــاز گردیــد

مرا هم دست بر زیــن است یارب!    (براق اسبی است که حضرت محمد(ص) با آن به معراج رفت)

بدور از چشمها عصیان چه حاصل؟!

تـــرا تا چشم دوربیــن است یارب!

در ِ رحمــت گشا بــــر روسیاهان

امیــــد ِ ما به آمیــــــن است یارب!

 

  ح.ا علت همه ی این گرانی ها عاقبت کشف شد. یه سر به ادامه مطلب بزنید تا هم گل لبخند رو لباتون بشینه و هم ببینید چه مغزهای نابی ما در این مملکت داریم. البته بی ارتباط با موضوع این پست نیست!

ادامه مطلب ...

وب زدگی



چند روزی دلزده از وب بودم و هستم. تو اون حال و هوای دلزدگی یه چیزی به قلمم تراوش کرد

خدا کنه اسمش شعر باشه . من که اگر جایی این رو ببینم یه شکلک غرغرو براش میذارم.

البته شما اینکار را نکنید خوبیت نداره

 

چشمهایم خسته از اینجاست دیگر

دستهایم خالی و تنهاست دیگر


مرغ دریا بودم و میلم به دریا

دل خراب و غافل از دریاست دیگر


برگ ها چون یک به یک از شاخه افتاد

شاخه ها را استخوان پیداست دیگر


خاک هم پیمانه اش از ابر خالی است

جام مستی خالی از سوداست دیگر


لشکری از شوق بودم آن اوایل

خسته گشتم، دستها بالاست دیگر


مثل تابستان تنوری گرم بودم

سوز می آید، نوبت سرماست دیگر


قصد کردم کوله بارم را بـبندم

دیدم این دل تا ابد اینجاست دیگر


پس به خود گفتم: صبوری کن برادر!

تیغ فیلتر آخرش بر ماست دیگر

 

ح.ا.1: میگن بعد از حذف 4 صفر از پول ملی ، پیشنهاد شده پول خرد با نام دینار توزیع گردد. من موندم تو این وطن پرستی و علاقه مسئولین به فرهنگ ملی و ایرانی شان. والله اینا نوبرن. باید سلولهای خاکستری شان را طلا گرفت نه بخاطر بالا بودن آی کیو شان، بلکه بخاطر اینکه کمتر فسفر مملکت رو مستهلک کنند با این فکر کردنشان.

 

ح.ا.2: حتما شما هم مثل خیلی از دوستان دیگر در فیس بوک عضویت دارید. احتمالا در آنجا با عکسی که می تواند هویت شما را نشان دهد مشکل دارید. اینم بر میگردد به عدم امنیت ما ایرانیها که هیچگاه در فضای نت نداشته ایم. در ادامه مطلب عکسی طنز در همین مورد گذاشتم. میل داشتین یه نگاهی بهش بندازین.

ادامه مطلب ...

شکایت نامه


این رو برای چه کسی نوشتم باور بفرمائید دقیقاً یادم نمی یاد

ولی حتما یه کسی بوده که پا رو دمم گذاشته در این چند وقته روزگار

حالا متهم پیدا نشد مهم نیست ، این که من  ازش شاکی ام هنوز به قدرت خود باقیست.

الان هم از دست یه دوست دیگه دلخورم.

عوض اون یکی این شعر رو تقدیم میکنم به این یکی



دلم نمی خواهد هوای دلتنگی

بیا کنارم باش رفیق یکرنگی

شبی به این سردی، بسان آتش باش

شبانه مهمان کن به دیزی ِ سنگی

نشسته در چشمم غروب تنهایی

سکوت شب بشکن به یک شباهنگی

رفیق این دل باش سپیده در راه است

رها مکن ما را به تیغ هر زنگی

تو همسفر بودی، میانه وارفتی

رفیق هر راهی، به راه دل لنگی

برای مه رویان کرشمه می آیی

برای ما خصم و دریده می جنگی

همیشه شادابی، همیشه دلشادی

گمان کنم تنها برای ما هنگی

ترا نمی خواهم به این هواخواهی

مکش مرا هر شب به بزم هر بنگی

بریده ای از ما، دریده ای بر ما

به این متد باشی برای ما ننگی

بیا بهارانست، بهار سرسبزی

دلی شکوفا کن به باغ دلتنگی

 

ح.ا: دیروز خیلی دلم سوخت برای اون بنده خداهایی که تو محشر سیزده بدر گرفتار تصادف جاده ای شده بودند. حالا چه مقصر خودشان بودند چه دیگران.

حیف بود که روز به این خوبی که آخرین روز تعطیلات عید هم بود کام خیلی ها تلخ شد فقط بخاطر یه سهل انگاری یا بی احتیاطی کوچیک.

تبریک عید نوروز

نوروز باستانی بر همه دوستان مبارک باد!




سال نود را سالی سرشار از موفقیت برای همه دوستان آرزو دارم.

اینم یه دلنوشته از منه که مثل همیشه فقط واگویه ای بیش نیست و من بهش شعر هم نمی گم.

 

ای دوستــــان ِ همــــراه     عیـــــدانـه آمـــــــــد از راه

لب را به خنــــده بگشــا      تا صورتــت شــــود مــــاه

 

از سینه کینه را ریــــــــز      بـر سینـــــه عشق آویـــز

شیریـن تر از شکـر باش      ماننــــــد ِ خســــرو پرویــز

 

دسـت ِ سخاوتــی باش      فکـر ِ سعادتــــــــــی باش

بـر فـــــــــــرق آدمیـّــت       تاج سیــادتـــــــــــی باش

 

بر سال رفته غم نیست       اندوه عمــــــــر کم نیست

اینک کــه نــوبـهار است      بشتاب وقــــت ِ غم نیست

 

تقدیـــــــم کن خــــدا را       این عشـــق ِ بـی ریـــــا را

با دوستـــــــان محبـــت       بـا دشمنــان مــــــــــــدارا

 

آغـــــوش مهــــر بگشـا       امّــــــــــــیــد را بیــــافــــزا

بر جان  و دل بپوشــــان       امــــــــروز رخـــــت ِ فـــردا

 

خـــــاک ِ در ِ وفــــا باش       از خــــاک هـــم رهــا باش

شادی به شادی افــــزا       از غصـــــه ها جــــــدا باش

 

بـاران ِ مهــــــربـان باش       با ابـــــــر همـــــــزبان باش

هر سینه ای کویر است      چــون چشمه ای روان باش

 

عید است خنده ای کن       لطفــی بـه بنـــــده ای کـن

آزاد کـــــــــــن دل ات را        جــــان را پــرنـــــده ای کـن

 

نــــوروز روز مهـــر است       این دل ســرای سحر است

این ما و گــــــوی خالی       این شعر هم نه شعر است

 

ح.ا: یه چند روزی میخام برم شهرستان. اگر موبایلم صدقه سری مسئولین محترم مخابرات اجازه داد اینجا حضور خواهم داشت در غیر اینصورت از طرف مسئولین مخابرات از همه تون عذرخواهی میکنم. چون فکر نکنم اونجا حوصله داشته باشم دنبال نت بگردم.

 

خانه تکانی


سنگین ترین گوشها هم صدای بهار را شنیده اند و تکاپوی سال نو در همه دیده می شود.

نمی خام دوستان را سفارش به خانه تکانی خانه و کار و ماشین و وبلاگ و دل و ... کنم

چرا که صلاح ملک خویش خسروان دانند

فقط دلم میخاد از دوستان خواهش کنم  این روزهای آخری امیدتان را یه خانه تکانی اساسی کنید تا چراغ زندگی تان در سال جدید امیدبخش تر گردد.

امیدتان را خوب بتکانید تا غبار افسردگی از آن خوب زدوه شود تا آینه ای صاف و روشن چون قلوبتان شود. البته امیدی  که همیشه به خدا باشد.

پیشاپیش عید همه تون مبارک

 

پ.ن : این چند روزه روددل کرده بودم . این شعر تو دلم گیر کرده بود، اگر به روی کاغذ نمی آوردم دق میکردم.در بالا ننوشتم گفتم شاید کسی حوصله خواندن زباله های دل ما را نداشته باشد


به پایان سلام کن

به پایانت سلامـــــــی کن بـــــــــرادر!     که آغـازی نمـی بینـــــــــــم برایـت

سکوت شب شکست و صبـح خندید     بهار آمــــد ، زمستـان شد حکایت

بهـــار آمـــــــــد به خــــــاک لاله زاران     به تــو گفته نه این خاکست جایت؟

بهار آمـــــد بدستش شاخه ای سبـز     بـرای تـــو همیـن کافیـــست آیــت

صدای چشمـــه ها پیـچیـده در کــوه      تو در کـوه هـم نمـی پیچد صدایت

بهار آمــد، قدم برکش، نه انصافـست     شقـایــق را کنـــــی له زیــــر پایت

دل از بــــوی نسیم افتـاده سرمست     تو مستـی میکنی با چکمه هایت؟

دعــــــای سبـزه زاران مستجابــست     زبــان توبـــــه بگشــــا در دعـــایت

زمستـان رفـــــــــــــت باور کن، برادر!     بهـــــــــاران را رعـایت کـن رعـایت

به پایانــــت سلامـــــــی کن که دیگر     نــدارد هــــــرگز این پایـــان لغـایت

 

خنده ممنوع

معمولا کاریکاتور برای خنده است اما این یکی فرق دارد. من که نتونستم بخندم.



چند روزی است ابرها امان آسمان و زمین را بریده اند بس که با تکه ابری رگباری آمده است.

متن زیر هم درد دلی است با ابرها در این روزهای پایان سال.

 

ابر پاره !  گریه هایت را نگه دار

کودکی دیدم

پاره پیراهن       زرد و نازک تن

از غریو رعد آسایت         از صدای غرش پایت

سخت می لرزید   در کوچه ای تنها

 

ابر پاره !  گریه هایت را نگه دار

کودکی دیدم

ژیله ای بر تن       لمیده بر کوسن

از غریو رعد آسایت       از صدای غرش پایت

سخت می لرزید      در آغوش بابا

 

ابر پاره !  گریه هایت را نگه دار

هیچکس اینجا تشنه اشک تو نیست

تنها کودکی

پاره پیراهن   زرد ونازک تن

تشنه دستی بارانی است

روز جهانی زن

روز جهانی زن را بر تمام زنان آزاده ی جهان تبریک می گم

بویژه به مادر مهربانم، همسر نازنینم و خواهران عزیزم



تو بوی بهشــــــــت میدهی ، زن!      بــــــر روی ِ زمین چرا تو هستی؟

ماننــــــد ِ گلــــی ولــــــــی ندانـم       با چیــــن ِ جبین چرا تو هستی؟

خندت که نشان ِ شادمانی است      با چشـم ِ غمین چرا تو هستی؟

یک دســــــت و هزار هنرنمایی!!!       وه! خانـه نشین چرا تو هستی؟

انگشتــــــــری و جواهـــــری تــــو       در پشــت ِ نگین چرا تو هستی؟

از دامن ِ توسـت راه معــــــــــــراج       مغضـوبـه ی دین چرا تو هستی؟

ای گـــرم ترین چـــــراغ خانــــــــه        با غصــــــه قرین چرا تو هستی؟

ای پادشه ِ ســــــــرای دلهـــــــــا        بی تاج و سرین چرا تو هستی؟

***

بر روی زمیـــــــن تو گوهری، پس        تقدیــــــــــم ِ تو بـاد آســمانـــها

باران ستـــــــــاره بـــــــــر وجودت        در پـــــــــــای تو بـاد کهکشـانـها

عالم بـــــــه فــــــــــدای ِ نازنینت        قربـــــــــــــان ِ تو باد جان ِ جانـها



ح.ا.1: امروز عصر تو بازار حراج واقعیه. خرید عید نکردین دیگه همچین فرصتی گیرتون نمی یاد.

ح.ا.2: اگر هوس خندیدن کرده اید وبلاگ دانش دوست ما یه پست با حال زده است

ح.ا.3: اگر دلتان خواست به ادامه مطلب برید و یک درد دل زنانه را بخوانید.

ادامه مطلب ...

درختی بکاریم

امروز روز درختکاری است.

من هر مناسبتی را از دیدگاه خودم نگاه میکنم.
خواهش میکنم در این خصوص بر بنده خرده نگیرید.


بیـــــا تــــــا درختــــی بکاریـــم بلنـــد     پــر از شاخـــــه ی سبز ِ زیبا پسنــــد

درختی که هر برگ آن سایـــه ایست     به هــر سایــــه اش از خـدا آیه ایست

درختی که هر شاخه اش لانه ایست     که هر لانه اش سهم بی خانه ایست

درختی که بـر دامنــــش سبـزه است     بری از خـس و آفــت و هـــــــرزه است


بیا تا درختـــی بکاریــــــــم، رفیــــــــق!

تنه اش محکـم و ریشه هایش عمیق


تبــــــر بشکنیم دست یاری دهیــــم      بـه "ایــران" فقــــط رای آری دهیــــم

اگـــر باغبان پیـــــر و دلخستـــه است    مگـر دست ما را کسی بسته است؟

بیــا تـــا درختی بکاریـم رشیـــــــــــــد

گلش خنــده و میوه هایش امیــــــــــد


ح.ا.1:هنوز درختی که در کودکی در باغچه خانمان کاشتم در خاطرم هست.امروز چقدر دلتنگ دیدنش هستم.

ح.ا.2: کاش امروز یه درخت بهتر می کاشتیم تا فردا دلتنگ این یکی نمی شدیم.