به زیـر پــای تـــــو این دل گذارم
هراس از له شدن هایش ندارم
برای این شدم باران که از تـــــو
به هر جا دانه ی عشقی بکارم
نخوردم می برای مست بودن
که من با هر تماشایت خمارم
من اندر جام می عکس تو بینم
بجای تــــو لبــــــی بر جام دارم
به من از آسمان دستور دادند
سر ِ مستم به دامانت گذارم
آنکه دیوانه عشق است منم




بر سرکوی تو بنشست منم
قربان اون دلت برم که افتاده اونجا زیر دست وپای .
بلندش کن عزیزم دل تو در چشم من جای دارد
قربان شما بانو!

همنجا باشد عزیز تر است
این عکسه چه قدر قشنگه!
مطلبتون عالیه!
راستی ما آپیم!
م.ن.ت.ظ.ر.ی.م!
مرسی
حتما
پاینده باشید
شما هم همینطور