تمــــــــــــــام ِ واژه ها را در تو جویم
تمــــــــــــــــام ِ لحظه ایم از تو گویم
تو چون ابری،تو چون باران،تو چون آب
تو چونـــــــــــــان آب ِ رودی در گلویم
گاهی فکر می کنم روزی خواهد رسید که واژه ای برای گفتن از او پیدا نخواهم کرد.
اما چون قلم بر روی کاغذ می گذارم واژه ها چون برف آب می شوند
و از روزنه ی قلم بر روی صفحه کاغذ او را جستجو میکنند.
واقعا هم عشق قابل وصف نیست .
دقیقا
واااای این شعر خیلی قشنگ بود
یاد یه شعری افتادم ولی هرچی فکر میکنم یادم نمیاد کدوم شعر
ممنون بانو!

همین را بجای اون شعر حفظ کنید
تبلیغات!!
با شناختی که من از شما و بانو دارم
اگه واژه هم پیدا نکنین خودتون واژه میسازین برای بانو
والله از من هر کاری بر می یاد برای بانو بکنم
آری واژه ها توان بیان بسیاری چیز ها را ندارند .
اونا فقط وسیله اند
چه رودخونه ی قشنگی
قابل ندارد
امید که همیشه رودخانه عشقتان جاری وپر اب باشد .




ترسم که سیلاب شود روزگار و بر آب ببرد هر چه بر صفحه دل نوشته ایم
ممنون بانو!