ایهالناس! تن ِ یاس ِ من این رنگ نبود
روی گلبرگ ِ سفیدش اثر ِ چنگ نبود
با من از کینه اگر جنگ و جدالی ست ولی
با گل و سبزه ی این باغ سر ِ جنگ نبود
باغبان تا به سفر رفت شما را دگر از
پا زدن بر سر گلهای علی ننگ نبود
بعد از آن سرو دل انگیز در این باغ بزرگ
عرصه بر زشتی و سرمستی تان تنگ نبود
با من این باغچه ی سوخته می گفت شبی
بی خودی اینهمه در قلب شما سنگ نبود
دلم میخواست از زبان یاس کبود میگفتم ولی نمیدانم چرا حال علی برایم غریب تر و دردناکتر به نظر رسید.
سلام بر آرمان عزیز ...
ممنون از این سروده آسمانی . انشاءالله که شفیعه ی محشر دستگیر دنیا و آخرتمان باشد .
سلامت و پایدار باشید.
انشاله
درود سعید خان!
چرا اینقد پره غم بود ؟
چون واسه یه عزیز از دست رفته نوشته بودمش ابجی!
ممنون
بازم تسلیت میگم ...
همینطور
روزگاران بر شما خوش وخرم
مرسی بابت یادآوری! اصلا نمی دونستم

این طرفو بیشتر دوست داشتم تا اونطرف
خوش به حال من که بی طرفم
سراسر جمله عالم پر زنانند
زنی چون فاطمه خیرالنسا کو
فاطمه فاطمه است
سلام
برایتان اجر خداوندی باد.....
همینطور
سلام
پس لازم شد آبدزدک
رو هم لینک کنم

این ایام عزیز رابهتون تسلیت عرض می کنم
اما چرا آبدزدک؟ شاید با گرمک هم وزنه
به هر حال وبلاگ جدیدتون مبارک باشه
من سر فرصت همه پست هاتونو می خوانم
اتفاقا سابقه این یکی بیشتر است
بسیار زیبا سرودی
سپاس
میگم آرمان...امید....کدومشونی حالا؟؟!!!!!
چه فرق می کند؟
شاید روزی با امید به آرمان رسیدم
هه هه.... پس اسم عیالم باید آرزو باشه......؟؟؟.....
چقدر خوب
اینجوری آرزوات همیشه براورده است