بدجوری شیطون رفته زیر جلدم
میخام ایندفعه خوب به حرفاش گوش بدم چون تا اینجا دلم پره .
سال 90 را نمی خاستم با کینه شتری شروع کنم ولی حالا که موقعیتش پیش اومده حیفه از دستش بدم.
خرگوش سال90 شکار منه. میخام صاف بزنم به
وسط قلبش.
یادم رفت اصل موضوع رو بگم
قضیه اینه که با پافشاری من اهالی مجتمع قبول کردند صاحبخانه طبقه سوم مدیر مجتمع بشه
کلی گفتمان کردیم تا پذیرفتند من مدیر نباشم و اینکه نوبتی هم باشه نوبت آقای ایکس است.
این بنده خدا (آقای ایکس) تا دلتان بخاد دل منو خون کرده است.
با بی نظمی ها و کثیف کاری هایش
با ندادن شارژ ماهیانه و عدم همکاری در کارهای مجتمع
حالا که آسیاب به نوبته ، میخام هرچی دقه دلی دارم خالی کنم.
از هر نوع ایده مدیر آزاری استقبال میکنم.
نصیحت و ارشاد هم پذیرفته است، ولی بگم در این مورد خاص گوش من در و دروازه است.
ح.ا: معمولا در هر پستم دو سه مطلب میذارم. اینم بخاطر ایجاد تنوع بیشتره.
الانم تو ادامه مطلب یه موضوع طنز گذاشتم. بخونید بد نیست!
آخرین کلمات هر کسی
آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کردم
، دیگه گلوله ندارم
!
آخرین
کلمات یک ملوان : من چه می دونستم که باید شنا بلد باشم !
آخرین
کلمات یک چترباز : پس چترم کو ؟!
آخرین
کلمات یک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک : گفتی تا چند بشمرم ؟!
آخرین
کلمات یک جلاد : ای بابا ، باز تیغهء گیوتین گیر کرد !
آخرین
کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم ، سمی نیست !
آخرین
کلمات یک خبرنگار : بله ، سیل داره به طرفمون میاد !
آخرین
کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه ؟
آخرین
کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود !
آخرین
کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی !
آخرین
کلمات یک دوچرخه سوار : نخیر تقدم با منه !
آخرین
کلمات یک دیوانه : من یه پرنده ام !!!
آخرین
کلمات یک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو ؟!
آخرین
کلمات یک غواص : نه این طرفها کوسه وجود نداره !
آخرین
کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم !
آخرین
کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم !
آخرین
کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام ، همه اش سه نفرند !
آخرین
کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه ، قاتل شما هستید !
آخرین
کلمات یک کامپیوتری : هارددیسک پاک شده است !
آخرین
کلمات یک گروگان : من که میدونم تو عرضه ی شلیک کردن نداری !
آخرین
کلمات یک متخصص آزمایشگاه : این آزمایش کاملاً بی خطره !
آخرین
کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب : این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه !
آخرین
کلمات یک معلم رانندگی : نگه دار ! چراغ قرمزه !
آخرین
کلمات یک ملوان زیردریایی : من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم !
آخرین کلمات یک دیکتاتور: مردمم منو دوست دارند.
سلام و درود بر آرمان عزیز




اولا تیر را بزن به خرگوش طبقه ی سوم که هنوز فرهنگش آپدیت نشده
راستی دعوتت کردم به همراهی در پاتق جدید
چند صباحی رو انجا باز سر کنیم و اگر وقتی داشتم.. باز فکر فردا کنم
شکارچی هم خیلی مهربونه ها
مامانت کجاست کوچولو ؟!
راستی مگه گرگه اومد تو؟ همونی که دستاش رو به شکل مامانش
کرده بود. که می گفت منم منم بز زنگوله به پا....
استاد! دارم هدفگیری میکنم
جان من ایده بده تا دقیقتر بزنم به هدف
گرگ وبز زنگوله پا را ول کن
این خرگوشه از گرگ هم بیشتر اذیتم کرده
سلام آرمان.خیلی حال میده کاش من همچین موقعیتی داشتم
به نظر من بازی همسایه آزار و بگیر کلی ایده توش داره
ادامه مطلب هم خیلی جالب بود
پس ایده چی شد؟
البته خودم یه چندتایی آبدار براش دارم
عکس خرگوشه
این خرگوشه غصه داره
ولی خرگوش من از شغال هم بدتره
سلام ارمان عزیزم

پس بلاخره تو هم کینه ای شدی وفهمیدی کینه شتری یعنی چی .
پس دیگه من را به خاطر این کینه های شتری که از بعضی ها دارم وتا حالشون را جا نیارم ول کن نیستم عیب نکن .
یه چیز دیگه دیگه کاری نکن که کینه شتری های من تحریک بشه و به کسی گیر بدم وگرنه بدبختش میکنم .
میدونی که من مثل کتاب پیچیده هستم که هیچ وقت نمیتونی آخرش را حدس بزنی
بانوی عشق و کینه شتری ؟
کی باورش میشه!؟
بانو ! شما که مثل آب زلالید
از کدام پیچیدگی حرف میزنی؟
ممنون از حضورتون رمز پست رو برداشتم تا از این همه ترسید فرار کنم
ببخشید که اینگونه شد
تجربه مدیریت نداشتم تا باهاتون همدردی کنم
اما فکر میکنم و سعی میکنم چند نکته مدیر ازاری پیدا کنم
ادامه کطلب به شدت جال بود
خوشمان آمد
خوب کاری کردین
شهامت در دستان ماست اگر دستها را محکم بهم گره بزنیم
در دستهای باز آب هم تاب ماندن ندارد
از خوشی شما ما نیز سرخوشیم
پاینده و پیروز باشید
گاهی زبانم قاصر است



از سپاس گذاری اینهمه مهر
فقط می گویم
می گویند در مثل . دلم گری ریخت
من می گویم دلم آنقدر با وجود مهر تو سنگین شده که
به هیچ طوفانی تکان نمی خورد
استاد! ما که سر خضوع فرود اوردیم



التماس دارم شرمنده نفرمایید
سایه مهرتان بر قلب مشتاق ما مستدام
خشن شدی ها داش آرمان
ولی حقه این جور آدما همینه!
آخرین کلمات یک وکیل کو پس
خشن نشدم کمی زبر شدم
برای وکیل هم خودمان درست میکنیم
آخرین کلمات یک وکیل: من در انجام امور وکالت شما کوتاهی نکردم. برای حکم اعدام شما دیگر کاری از من ساخته نیست. (صدای گلوله)
سلام
یادمه من وقتی توی خوابگاه بودم باید نوبتی کپسول گاز رو سه طبقه میاوردیم تا بتونیم غذا گرم کنیم چند تا بچه قلدر داشتیم که هر وقت نوبتشون بود زیر بار نمی رفتن هر کس نماینده میشد بخاطر بی ادبی اونها باهاشون در گیر میشد تا اینکه هیچ کس حاضر نمیشد نماینده خوابگاه بشه منم چون از بی نظمی ها خسته شده بودم حاضر شدم نماینده خوابگاه باشم یه لیست تهیه کردم اسم همه رو نوشتم به نوبت اول هم از خودم شروع کردم بعد اسم دوست صمیمیو نوشت واز همه خواستم طبق لیت کپسول بیارن خلاصه تا نوبت اون قلدر ها شد نیاوردن من رفتم در اتاقشون گفتم بچه ها امروز نوبت شماست اگه امکان داره برید کپسول بیارید گفتن ما نمی تونیم گفتم خب مشکلی نیست خودم به جای شما میارم اما دفعه بعد که نوبت من بود شما زحمتشو بکشید تا سه بار اونها کار خودشونو انجام ندادن هر سه بار هم من و دوستم کار اونا رو انجام دادیم جوری شد که از کار خودشون شرمنده شدن خودشون بدون دعوا ومکافات کارشون رو انجام می دادن
شما هم بهتون نمیاد اهل کینه باشید حتما راهی رو پیش میگیرید که از کارشون پشیمونشون کنید
رو نصیحت شما فکر میکنم اما قول نمیدم
مطلب طنزت خیلی قشنگ بود
و اما ایده های مدیرآزاری:
مبلمان جدید بیار و در هنگام بردن به در ودیوار بزن
هر روز جشن تولد بگیر و کل دوستات مخصوصا اون شیطوناشونو دعوت کن
هر شب آشغالارو با یک کیسه سوراخ ببر بیرون که تا رسیدن به در نصفش تو پله ها خالی بشه بعد بگو ندیدم کیسه سوراخه
یه شیپور بزرگ بخر هر شب تا صبح باهاش تمرین کن بگو داری میری کلاس موسیقی
و....
عجب ایده های بکری

تقریبا همین بلاها را ایشون سر من دراورده بود
ممنون آبجی مهسا
انشاله جبران میکنم
من نصحیت نکردم من یکی از تجربیات زندگی دست جمعیمو عنوان کردم
چشم سعی میکنم از تجربیات شما در این زمینه استفاده کنم
اما همانطور که قبلا عرض کردم قول نمیدم
چون فعلا سوار بد شتری شدم
موفق باشید
شاد و فرخنده باشید
سلام من پاییزوبه بهارترجیح میدم...وبلاگ جالبی دارید ولی کینه ای بودن اصلا خوب نیست...مهربون باشید اگر...
موفق باشید...بازم به من سربزنید
بدرود...
اولا ممنون از تعریفتون
دوما سعی میکنم این کینه رو بیرون بریزم ولی قول نمیدم
درود بیکران بر دریای دلتان
خوب ایده تو بازی همسایه آزار هست.بازی کردی؟
هنوز نه
ولی دارم شروع میکنم
اینقدر اذیتش کن تا جیکرت خنک شه
مثلا وقتی سوار آسانسور میشه برقو قطع کن
اگه ایده واسه اذیت کردن کردن کم آووردی رو من حساب کن
چه ایده بکری
حتما روت حساب میکنم
مرسی عزیز
:|
یعنی نظری نداری !؟
سلام آرمان جووووووون
ممنون که بهم سرزدی.آپات خیلی جالب بودن.
سلام یاسر جان!
با درسا چیکار میکنی؟
غالبی یا مغلوب ؟
سلام.
با اینکه من تا حالا تو زندگیم با کسی موافق نبودم باید عرض کنم که این بار با خانم فاطمه خانم (اون بالا) موافقم!!
بیشتر بهت میاد اهل شرمنده کردنش باشی تا کینه ای شدن.
اما آرمانی اگه تصمیمت جدی هستش خبرم کن! خوب؟ منم مردم آزاریم بد نیست ها!!!!
پیروز باشی!
حالا یه بار کینه ای باشیم ببینیم حال میده یا نه؟!
داداش! حالا که گفتی پس تیزی ات را تیز کن تا خبرت کنم
سلام آقا آرمان

.
.
.
.
من داشتم نصیحت می کردما اگه نشنیدی مشکل خودته چون گوشت دروازه شده
ادامه مطلبتم خوب بود خیلی وقت پیشا یه همچین آپی کرده بودم قشنگ بود مثل همیشه
مرسییییییییییییی
وقتی کسی سوار خر شیطان میشه راحت پایین نمی یاد
هنوز که کاری نکردم آبجی؟
هنوز کینه ای بروز ندادم
دارم مبارزه با نفس میکنم
زبان قلم رو بیشتر از هرزبانی دوست دارم
ممنونم جناب آرمان
راستی 3ajid خان بهتون سلام رسوند...
قلم حرف نداره
مجید که خودش اینجا بود
چطور شد از طریق شما سلام رساند؟
آخ آخ نگو یاد خودم افتادم وقتی مدیریت را به همچین آدمی میدادم طفلی ۲-۳ ماه بعد کم آورد گفت نمیتونم
اما بگم دلم نیومد شارژم را سر موقع دادم ولی خدائی این مسئولیت ها وحشتناکه
منم هنوز شارژ فروردین رو بهش ندادم
میخام کمی اذیتش کنم
آهان خب پس سوء تفاهم برطرف شد
خواهش میکنم داداش آرمان
سوء تفاهمی نبود
کنجکاوی بود
مرسی آبجی
ارمان خان خودتو نمیگی

خرگوش بیچاره
راستی اره واقعا رمان ها کار خودشو کرد
آخه تو خیلی خطری تر نوشته بودی

از دست این رمانهای عاشقانه
سلام حالا نوبت شماست ببینم چی کار میکنیدا
بذار با این وجدانه کنار بیام
نقشه زیاد دارم
من آپم...
مرسی از خبررسانی ات
آرمان!!!
چیه واسه خودت کاراگاه شدی داداش؟
رفته بودم کلبه نازنین خانوم! اولین اسمی که تو نظرات دیدم اسم شما بود. واسه همین گفتم سلام ما رو هم برسونه واستون. آخه پییش ما که نمیای!!
کنجکاوی بود مجید جان
بده میخام فک و فامیل داداشم رو بشناسم
درود بر تو حضورت باعث افتخار است


عزیز تو سمبل عشق و عرفان عاشقانه هائئ
من خاکم
هیچ چمنی هم که بی خاک سبز شدنی نیست گل باغ نت
همان چ ِ چمن ما را بس مهربان!
درود بر شما استاد!
چطوری داش ارمان کمک خواستی بگو جون داداش برو بچ همه در خدمت شمایییم
زت زیاد
نه داداش میسی
خودم حریفشم
سلام ما را به برو بچ برسون
از ما گفتن یه سر تکون بدی حقش کف دستشه
اصلا براش دست نمیذاریم
چاکر داداش
چاکر دست داداش
مخلص شما هستیم
چشم لازم شد خبر میکنم عزیز!
اگه آدم بی قید و بی نظمی باشه ُ خودتون اذیت خواهید شد .
اگه اینطور نیست ُ همه سر وقت پول شارژ رو بدین و ازش کار بخواید .
در هر فرصتی هم با گوشه کنایه حالیش کنید که در گذشته چقدر اشتباه کرده ... با همه ی اینها کتک زدن ایشون رو هم در دستور کار قرار بدین . یه بار که بلا سرش بیارین یا از اونجا میره .... یا تسلیم میشه و کم میاره
به این میگن حرف حساب

هم تسامح بود هم شدت عمل
استاد! ما از شما گله داریم
کجا و به کی باید بگیم؟
بزنش...

این آخرین کلمات رو خودت نوشتی؟
گفتم که از من نیست
یه دلنوشته از یه نفره
من کپی کردم اینجا
یه بار خواستم بزنمش. نذاشتنم همسایه ها
البته قبلنا
راستی آرمان جان اینو یادم رفت بهت بگم
شنیدی که امام جمعه قم چی گفته؟
میگه مقام عظمای برتری که داشته به دنیا میومده گفته "یا علی"
بازار پاچه خواری گرمه گرمه
تو ایده ای نداری بزنیم رو دست همه شون
از قدیم گفتن حق گرفتنی حقت رو ازش بگیر و اون حرصهایی که خوردی تو حلقومش کن
ای بچشم
به این میگن روحیه دادن
خدا کنه اون جواب ازمایشگاهیه این دفعه مال منم اینجوری باشه
جواب آزمایشگاه ؟
نااااااااااااااااااااااااااااازی آرمان

اومدی ناز کشون؟
باشه قبول
ملت دز آزار و اذیتشون رفته بالاها !!!






همش دنبال انتقام جویی ان ... بابا الان زمونه این کارا به سر رسیده ....
...
خوب کاری می کنی ... آدم های این مدلی باید از ی جایی بخورن که ندونن از کجا خوردن ...
...
بهتم نمیاد اهل این بد جنسی ها باشی ...
....
والله هنوز هیچ بدجنسی نکردم
فقط حق شارژ رو بهش ندادم
سعی میکنم زیاد اذیتش نکنم
سلام اقا ارمان






خودم افتادم
نمیدونم چه ایده ای بهت بدم ولی تا میتونی تلافی کن
واما راجهع به ادامه مطلبت:
من رشته تحصیلیم کامپیوتره، یه بار میخواستم ویندوز عوض کنم( فکر کنم زمان هنرستانم بود، چون اولین بارم بود) بجای اینکه درایو رو فرمت کنم زدم همه ی پارتیشن ها رو delete کردم!1
جالب اینجاس وقتی به معلمم گفتم جریان از چه قراره
در اخر که نمیدونستم چی باید بگم بهش گفتم خانم هارد دیسک پاک شده!!!
وای که معلمم چقدر بهم خندید
مطلب شمارو که خوندم یاد سوتی
دستت درد نکنه که رایانه مدرسه رو به باد دادی

همین دیگه نصیحتای منه که باعث شده مبارزه با نفس ؟ کنی
فک کنم دورازه هات مشکل پیدا کردن
دروازه هام سالمه
این دل راه نمی یاد
خواهش
در عوض الان چشم بسته کارامو انجام میدم، اون به باد دادن کامپیوتر مدرسه یه خاطره شد
در واقع درس خوبی شد
خاطرات تلخ دلچسب ترند
درست میگم؟
آرمان جون؟ یه سوال ؟
چرا همه رو با اسم خودشون لینک کردی ولی امید ما رو با
بلاگ اسکای : بیایید در این خانه بگردید ؟
این بلاگ اسکای اولش واسه چیه؟
در واقع لینک ها را دسته بندی کردم
اول بلاک اسکای ها بعد بلاگفا ها بعد هم پرشین بلاگها
اوکی
می گی فلان می کنم بهمان می کنم
اصلا می رم می زنم یارو رو می کشم میچسبونم به لابیه ساختمان تا درس عبرت بشه واسشون...
...
...
....
اما همین که نگاهش می کنی می دونم جز سلام و احوال پرسی، دل و وجدانت اجازه ی کار دیگه ای رو بهت نمی ده!!
و این خودش می شه بهترین درس واسه ی آقای x
درست نمی گم؟
حرف حساب گفتی
از کجا فهمیدی دختر!
چون دوستامو می شناسم
ب ا ه و ش م
اون که بله
آها واسه همین من جز هیچ کدوم نیستم؟
چرا اگر خوب نگاه کنی می بینی که هستی
دفعه قبل خوب نگا نکردی
آره حق با شماست!
من که دروغ نمی گم
سلام ...
شیش ساله مدیر ساختمونمون هستم. دیگه خسته شدم. همین روزا هر جوری شده تحویلش میدم به یه نفر دیگه. یه عده از همسایه ها واقعا بی کلاس و بی شعورن. هر موردی برای همسایه آزاری یادم اومد بهت میگم.
الهی من قربان اون تزات بشم که قراره بهم بدی
همین جا منتظرتم
کاغذ و قلم هم دستمه
khasti manam link kon . .. BiA2
تا وقتی مجردی هر کی بهت میرسه میگه تو که همه چی داری چرا ازدواج نمیکنی؟وقتی ازدواج کردی هر کی بهت میرسه میپرسه تو که همه چی داشتی واسه چی ازدواج کردی
زمانیکه خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شدند، پیر شدنت شروع می شود