قشنگان(3)

درس پایه


تا آنجا گفتیم که چشم قشنگ در یک نگاه شیفته و واله مو قشنگ شد.

از آن پس چشم قشنگ در پای موقشنگ زانوی مریدی زد و دل در زلف دلربای او بست.


ای زلف تو مانند کمند است مرا   با موی تو اقبال بلند است مرا


بدین منوال بود تا اینکه روزی چشم قشنگ همچنان که آب از چاه می کشید و دم دکان را آبپاشی می کرد و اذکاری را که از موقشنگ تلمذ کرده بود زمزمه میکرد، موقشنگ از راه رسید.

پس از عرض ادب و ارادت چشم قشنگ گفت: یا شیخ موقشنگ! درس امروز چیست؟


مو قشنگ گفت: درس امروز درس پایه است. حال بگو اندر احوال چاه چه می بینی؟


چشم قشنگ اندکی سفیهانه به چاه خیره شد و گفت: شیخ ما داناتر است


پس موقشنگ گفت: آنچه امروز بیاموزی ترا تا زنده ای بی نیاز از دروس دیگر سازد.

چشم قشنگ که چشمهایش از کنجکاوی چهارتا شده و زیبایی مضاعفی یافته بود گفت: یا شیخ زودتر بگو که از شوق نزدیک است هلاک گردم.


پس مو قشنگ با انگشت دایره ای بر روی خاک ترسیم کرد و پرسید: شباهت این با چاه چیست؟

چشم قشنگ که آی کیو بجوش آورده بود گفت: یا شیخ! شباهت در حلقه بودنشان است.

چشم قشنگ گفت: پس درس امروز حلقه است. هر چه در باب حلقه نکته اموزی کم آموخته ای. خاصه آنکه جمیع کائنات در حلقه نمود پیدا کرده اند.


جهان بر حلقه بنیاد است، جانا!   ز دست گوشه فریاد است، جانا!

اگـــــر در حلقــه باشی کامروایی  اگــــر در گوشــــــه باشی بینوایی


همانطور که موقشنگ برخاسته و با دست پشت می تکاند گفت: پس تکلیف امروز تو نگارش هزار مثال مشهود از حلقه است تا در جلسه بعد در لابراتور منزل کابردی ترین استفاده از حلقه را به تو تلمیذ نمایم.


 

ح.ا.1: طبق قرارمون اگر پاپ کرن فراموش نکرده و لواشک منو هم همراه آورده اید، لطف کنید در باب تکلیف امروز یعنی "حلقه" هر چه به ذهن تان می رسه بگید تا به چشم قشنگ در انجام مشق شبش کمک کرده باشید. آخه بیچاره بجز این دو چشم قشنگ هیچ حسنی در او می یافت نمی گردد .


ح.ا.2: اینجا خیلی منجمد شده. یه چندتا جوک میذارم تا با هم بخندیم شایدیخش بشکنه:


- غضنفر زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام ... ؟

یارو میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا , یه پیتزا می خواستم


- غضنفر به رفیقش میگه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش میگه بردیش؟ غضنفر میگه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما !


- به غضنفر میگن : شما آشغالاتون رو تو چی می ریزید ؟

میگه : لای نون .   میگن : لای نون ؟!!!
میگه
: نمی دونم ، لای نون یا نای لون !!!