چشم به راهتم |
از تو گفتن مانند توصیف کوه و دریا و دشت و چشمه نیست هنوز واژه ای نیافته ام که ترا آنگونه که دوست دارم وصف کند. عجیب دلتنگ دیدنت هستم انگار سالهاست که از این وادی بار سفر بسته ای سیراب شنیدنت بودم که پیمانه ی حضورت را شکستند. آنکه سبویش شکستته و پیمانه اش ریخته نه تویی که تو کوهی از استقامتی نه کاهی بر طریق باد صبح بازگشتت چنان نزدیک است که طلوع خورشید فردا نزدیک است بوی پیراهن ات از ورای حصارها به مشام میرسد. نسیم آمدنت در کوچه باغهای این دیار وزیدن گرفته است. اینک من ایستاده ایم در گذرگاه زمان و ترا چشم در راهم
دلتنگی برای یک دوست عزیز مرا واداشت تا برایش چیزی بنویسم. مسافر راهیست که آرزوی بازگشتش دست به دعایم کرده است. برای آمدنش دعا کنید.
ح.ا.1: دفعه بعد اگر شنیدید مسئول عزیزی(؟) میگفت: ما آماده ایم صنایع نفتی (و غیره) همه کشورهای اسلامی (یا دنیا) را نوسازی کنیم. سریعا خود به امن ترین محلی که می شناسید رسانده و پناه بگیرید. هشدار های ایمنی را جدا جدی بگیرید. میگید نه بخوانید خبر را از اینجا و اینجا ح.ا.2: اگر به قدم نحس مانند عدد سیزده اعتقاد ندارید لااقل هشدارهای کارشناسان امر را جدی بگیرید. شاید آنها چند کاپشن بیش از شما پاره کرده باشند.وقتی میگویند این طرح آمادگی افتتاح ندارد یعنی ندارد. اصرار نکنید دیگه
و : مرگ با شرافت بهتر از زندگی تملق گویانه است. اینرا ناصر حجازی ثابت کرد. روحش شاد. حرف آخر: "به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد." از این خیلی خوشم اومد. ممنون مجید جان!
|