حال خراب

چند روز پیش حال دلم حسابی گرفته بود. میگم حسابی یعنی حسابی. وسط این محشر عظما یه دوست دکان نصیحت باز کرده بود و راه خدا و صراط را وسط کشیده بود. منو میگی میخواستم خفه اش کنم(البته طبق آخرین خبرها هنوز زنده است).

خلاصه وقتی اون مزاحم رفت و کشکول موعظه اش را همراش برد منم به خلوت خودم برگشتم و یه چیزایی مثل شعر از ما تراوشید که اگر حوصله و وقتتان زیاد است بخونید وگرنه همان پی نوشتها آپ امروز منن.

 


گفتم این اشک مگر چاره شود چــاره نشد    ارتبـاط مــن و غـــم پـــاره شـــــــود پـــاره نشـد


خسته شد پـای دلم، چوب و عصایم بدهید   دست ِ محتاج مـــرا دســـت ِ خـــــدایم بدهیـد


پـای تـاول زده از چـوب فلــــک بــاز کنیـــــــد   جـای ایـن مکتب غم ، مکتــب نــو  ساز کنیـــــد


پـای منبر مبـریـد ، پنــــــــد و نصیحـت نکنید   پنبه در گوش من است ، فحش و فضیحت نکنید


حالم امروز خـراب اسـت خـراب است خـراب   نازک شیشه احساس دلم مثل حبابست حباب


آسمان وقتی مرا دفـن نمود سخت گریـست   گرچه از سیـب خـدا خــوردم و ایـن کـار بدیـست


من همان لـوس و نـُنُـر بنـده محبـوب خدام   گـر چـلاقـم کچـلـــم کـــورم و افــلیــج و جـــــذام


با خدایم سَر و سرّی و حسابی است مـرا   دیـزی ِ سنگی و قلیـــون و کبــابــی است مــرا


او مــرا نـازکنــان در پــــر  ِ قــو کـرده بــــزرگ    گرچه مـی دیــد که بـــــــد ذاتم و در قامت گـرگ


کفــر او گفتم و او گفــــــت به مـــن بـــاز بگو    مــدح او کـــــردم و او گفـــــــــت بـــــــــه آواز بگـو


این خدا عشــــق ترین دلبـر دنیـاسـت مـــرا    با خـــدا هــرچــه شــــود زنـدگی زیبـاست مــرا


مهر مادر که چنین شهره عالم شــده است   گوشه چشمیست که از لطف به آدم شده است


با خدا باش! خدا اند ِ(end) مرامست عزیـز!    بی خـــدا قصـــه ی مــــا نیمــــه تمامست عزیز!

 


ح.ا.1: بچه آدم را یکبار میگن نکن! خجالت بکش! . نه اینکه با هو کردن و فحش و فضیحت بیرونش کنند. وقتی میگن ورزش را سیاسی نکنید و ورزشگاه با باشگاه فرق داره یعنی فرق داره. برادر من! آبرویی که قطره قطره با قطره چکان جمع میشه بقول شیرازیا با نافهمی دله ای به جوب نمی ریزند.


ح.ا.2: خوشا بحال دانشجوها. شنیده شده فردا دانشگاه تعطیل است. وقتی ما دانشجو بودیم که از این خبرا نبود. البته وقتی دانشگاه میشه مثل پادگان  دانشجو هم میشه تکاور. این به اون در. اینم که شد پی نوشت اولی. چرا ما هیچ چیزمان سر جای خودش نیست؟