لوس


لوس در فرهنگ لغت معادل کلمه ننر است .

در فرهنگ لغت لاتین در معنای کلمه spoony  یافت شد.


اما لوس در آینه شعر:


بس که مرا بوس کردی   خواجه مــرا لـوس کردی

اردک زشـــت بـودم من   خواجه  تو طاووس کردی

دوش شنیـدم  زین کـار   نالــــــه و افسـوس کردی

 

لوس در کتابچه قصه ها :

روزی روزگاری در باغی بزرگ درختی بود که فکر میکرد بهترین درخت میوه ی باغ است.

در انبوه شاخه های بزرگش روزی شاخه ای رویید که رفته رفته عزیز دردانه درخت شد. روز و شب فکر و ذکرش شد این شاخه و هرچه داشت و نداشت صرف رشد و نمو این شاخه کرد. تا آنجا که همه شاخه های دیگر پژمردند و خشک شدند. اما آنقدر حواس درخت به رشد و نمو آن شاخه بود یادش رفت که تمام برگها و میوه هایش  روی همان شاخه ثمر داده اند و آنقدر شاخه سنگین شد که در یک نیمه شب توفانی تمام هیکل درخت روی آن شاخه لنگر انداخت و درخت از کمر شکست.

قصه ما به سر رسید کلاغه هنوز تو راهه. رسید همین جا بلند اعلام میکنم.


لوس در ریاضی: همان صفر پر مدعاست. وقتی جلودار اعداد است بسیار می نماید. وای به روزی که در عددی ضرب شود یا تقسیم شود. گرد است اما تو خالی. واسه همینه میگن هر گردی گردو نمیشه.


لوس در فرایند اجتماعی مان: دقیقا خاصیت جاروبرقی را دارد. مکنده خوبی است ولی پس نمی دهد.


لوس در فرایند اداری و طبقاتی مان: همان آقازاده است. در گذشته ای نه چندان دور او را خان زاده می گفتند.


لوس در فرایند دیپلماسی مان: به سبد میوه ای که همه سیبها را در آن میگذارند اطلاق می شود. بعد فصل سیب چینی سبد دست هر کی باشه دست اون بالاست. به عبارت روشن تر این سبد میشود سبد عمرت. مثل سبد نفتی اوپک که پیچ کم و زیادش دست سعودیهاست.


لوس در ورزش ملی مان: بازیکن فیکس یکدهه از فوتبال ملی است. همان که تیم را از درون زمین رهبری میکند نه از کنار زمین.


لوس در سبد خانوارمان: هدفمند کننده سفره های معشیت به سوی اعماق سفره های زیر زمینی نفت

 

اما حرف آخر

لوس در ضرب المثل فارسی: کسی که لوس می کند پای لرزش هم باید بنشیند.



ح.ا: بازار قهر و ناز هنوز داغ است. با توجه به اینکه آنچه البته به جایی نرسد فریاد است و اینکه گرانی مشکل شخصی ملت است و اینکه مسئولین سرگرم خاله بازی هستند، خواهشمند است شما هم بجای شکایت و شکواییه ناخن بهم بسابید تا از بازی عقب نمانید.