بدجوری شیطون رفته زیر جلدم
میخام ایندفعه خوب به حرفاش گوش بدم چون تا
اینجا دلم پره .
سال 90 را نمی خاستم با کینه شتری شروع کنم ولی حالا که موقعیتش پیش اومده حیفه
از دستش بدم.
خرگوش سال90 شکار منه. میخام صاف بزنم به
وسط قلبش.
یادم رفت اصل موضوع رو بگم
قضیه اینه که با پافشاری من اهالی مجتمع قبول کردند صاحبخانه طبقه سوم مدیر مجتمع بشه
کلی گفتمان کردیم تا پذیرفتند من مدیر
نباشم و اینکه نوبتی هم باشه نوبت آقای ایکس است.
این بنده خدا (آقای ایکس) تا دلتان
بخاد دل منو خون کرده است.
با بی نظمی ها و کثیف کاری هایش
با ندادن شارژ ماهیانه و عدم همکاری در
کارهای مجتمع
حالا که آسیاب به نوبته ، میخام هرچی دقه
دلی دارم خالی کنم.
از هر نوع ایده مدیر آزاری استقبال
میکنم.
نصیحت و ارشاد هم پذیرفته است، ولی بگم
در این مورد خاص گوش من در و دروازه است.
ح.ا: معمولا
در هر پستم دو سه مطلب میذارم. اینم بخاطر ایجاد تنوع بیشتره.
الانم تو ادامه مطلب یه موضوع طنز
گذاشتم. بخونید بد نیست!