این شعر
رو از خودم گذاشتم تا بگم این گره کوری که در ابروی بعضی دوستان افتاده اگر بدست باز
نمی شود تلاش کنند به دندان هم شده بازش کنند.
آنقدر
که خود را در کلاف زندگی پیچانده ایم، زندگی پیچیده نیست.
زندگی
با کسی سر جنگ ندارد اگر ما با زندگی به جنگ و ستیز بر نخیزیم.
روده
درازی ام را در تصویر پایین خلاصه میکنم تا بدانید در هر شرایطی می توان زندگی کرد
و دلخوش بود.
حرف
آخر اینکه آنچه در یک جمع دوستانه غیر قابل تحمل است یک آدم خشک و عبوس است که
میتواند با اون قیافه اخمو و گرفته اش حال همه را بگیرد. جدا ضد حالن!
ح.ا.۱: بعضیا نامه دادند در ابقای
بعضیا اما چون بعضیا نمی خان اون بعضیای دومسرکار بمونند کوتاه نیامده و اطاعت امر نمی کنند. خلاصه
اینکه بعضیای دیگه که نماینده فقط بعضیا هستند نه خیلیا «چون ناپلئونی نماینده شدند» نامهنوشتن
به بعضیای سومی که چرا از بعضیای اولی اطاعت امر نمی کنید؟ جالب اینکه بعضیای
سومی نه به نامه اون بعضیای اولی محل میذاره و نه به نامه بعضیای چهارمی.
بعضیای پنجمی و اون خیلیها هم انگشت به دهان ماندن تو کار اینا.