رودخانه عشق


تمــــــــــــــام  ِ واژه ها را در تو جویم


تمــــــــــــــــام  ِ لحظه ایم از تو گویم


 

تو چون ابری،تو چون باران،تو چون آب


تو چونـــــــــــــان آب  ِ رودی در گلویم


 

 

گاهی فکر می کنم روزی خواهد رسید که واژه ای برای گفتن از او پیدا نخواهم کرد.

اما چون قلم بر روی کاغذ می گذارم واژه ها چون برف آب می شوند

و از روزنه ی قلم بر روی صفحه کاغذ او را جستجو میکنند.