سومین تولد

پسرم! میوه دلم! چشم امیدم!  نهال نو پای زندگی ام!

آن ظهر 18بهمن که به دنیا آمدی عجب روزی بود

پس از آنهمه انتظار و خستگی

وقتی آن پرستار مرا برای دیدن اولین تماشایت صدا نمود

از دیدن آن صورت کوچک و سبزگونت حسابی جا خوردم

گمان کردم زیرکانه می خواهند کودکی دیگر را به من قالب کنند.

به سختی در آغوش گرفتم ترا.

وروجک! چه سنگین بودی برای قلب مشتاق من


اما امروز برای من زیباترین های دنیا به قدر سایه ات هم زیبا نیستند

اکنون من از دنیا جز ترا نمی خواهم. همه خواهشم از دنیا تو هستی.

آ ری نور چشمی ام! با تو این دنیای ملال انگیز بسی زیبا شده است.


امروز روز میلاد توست. مبارک است بر تو ، بر من و مادر مهربانت

برایت تمام خوشبختی های عالم را آرزو دارم.

آینده از آن توست. پس شاد باش و شادی بیآفرین!


ح.ا: قبلا گفتم من در بهمن سه تا تولد دارم. امروز تولد سوم من است. روزی که من به دنیای پدرها متولد شدم و دلبندم به این دنیا قدم نهاد. امروز را به آن عزیز نازنین و همه عزیزان کوچک دیگر تبریک میگم. آروزی میکنم  بسی بهتر از ما زندگانی داشته باشند.

خـــــدای اطلسی ها  با تو باشـــد      پنـــاه بی کسـی ها با تو باشد

تمام لحظه های خوب یک عمـــر      به جز دلواپسی ها با تو باشد