خواب جنت


عطر ِ خوش ِ لبت را از بوسه ات ربودم


آوازی عاشقانه چون بلبلان ســــــرودم



چون نقش رویت افتاد بر خاک مرده ی من


هر نقش غنچه ای را از لوح دل زدودم


 

گلبرگ تو حقیقی است، از جنس کاغذی نیست


عطری که در تن ِ توست، از پا فکنده عودم


 

پر کرده ای هوا را از بوی جان فزایت


در خلسه شمیمت، سرمست در سجودم


 

دیشب به ناز برگت تا صبح سر نهادم


از ریشه تا به فرقت، هی بوسه می نمودم


 

در لای برگهایت، رفتم به خواب جنت


فارغ از این شلوغی، آرام شد وجودم




آرمان: گاهی خلوت آغوشی چون بهشت آرام بخش است.


مثل همیشه پاسخ زیبای بانو را داشته باشید:


با شور واشتیاقت خواب از ســرم ربودی
هر سو نظر نمودم در چشم من تو بودی

امشـب بنوشم از تو یــک جام دیگری را
تا قله های مســتی با تو کنم صــعودی