اشک شوق |
این اشک نباشد که رُخم کـــــرده فراگیر
شوقست که از چشم ِ ترم گشته سرازیر
شوقم همه از دیدن و از بودن با توست
حاشا که دمی چشم و دلم از تو شود سیر
سری به کلبه ی صهبانای عزیز زدم تا حالی بپرسم شعرش وسوسه انگیز شد و این شد که می بینید
|