آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

میخ در


در به دیوار شبی شکوه از اینکار همی کرد


در میان ِ من و تو، دهـر چرا دخت ِ نبی کرد؟


 

من چرا باز شدم ، یا  تو چــــــرا ایستادی ؟


وای ِ ما،دیدی که آن میخ چه با عشق علی کرد؟


 

::  مگر می شود سنگ بود بر آن لحظه ای که بانو زهرا در میان در و دیوار از میخ در که در پهلوی مبارکش فرو رفت، خون گریه نکرد؟

نظرات 3 + ارسال نظر
فریناز سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:54 ب.ظ

خط خطی های بارونی

دو روزه دلم می خواد بنویسه ولی واژه پیدا نمیکنه
می باره و همشو پاک میکنه...

معلومه هنوز فرصت اشتی پیدا نکردی
با خودت با خودش

گاهی آخرای وقت می بارد

چه باریدنی!!!!!!!!

ستوده سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:23 ب.ظ

شعر بسیار زیبایی بود آرمان جان .
اجرتان با بانوی دو عالم .
تسلیت مرا در این روزها پذیرا باشید

به شما هم تسلیت

انشاله شفاعت ان حضرت
سپاس

نازنین سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ

شعر گفتن و نوشتن برای خوبان
لیاقت و سعادت میخواد

همون چیزی که من ندارم

خیلی التماس دعا ...

منم مثل شما
از این لیاقت بی بهره ام

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.