آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

برداشت آزاد

برای اولین بار قسم میخورم هیچ منظوری از این شعر ندارم.


تبر گرفته ای بــــه دست

                              به ساق و ریشه می زنی

نمانده ساق و ریشه ای

                              به هیــچ تیشـــه می زنی

ز اصل خــــــود بریده ای

                              به اصــل و پیشه می زنی

زبان، کلــــــــوخ کرده ای

                              به فــرق شیشه می زنی

مـــــــــدام در نقاب وهم

                              به خـــود کلیشه می زنی

بخاطر ِ حــــــراج خویش

                              هـــــــزار گیــشه می زنی

عبس به رود سرنوشت

                              لگـــــد همیشــه می زنی

هزار تیـــــــــر بی هدف

                              به شیـــر بیشــه می زنی

شکست آن حباب پوچ

                              به هیـــچ تیشـــه می زنی



ح.ا: مدتیه وبلاگ اغلب مان تریپ افسرگی گرفته است. امروز میخام این ماتم سرای خودم را کمی حال بدم.دوستان! کَرَم کنید شما هم یه حالی به ما و وبلاگمان بدین. آخرین ورژن جوکی که همین نیم ساعت پیش اس ام اسی از ...ات دریافت کردین بذارید تو نظرات تا کمی با هم بخندیم! اول از خودم شروع میکنم.


- غضنفر رفت حج نه نماز می خوند . نه طواف میکرد و نه
ازش پرسیدن چرا ؟ گفت به ما گفتن همه چیز با کاروانه
!


- به غضنفر میگن بابات به رحمت ایزدی پیوست . میگه رحمت ایزدی کیه ؟

میگن یعنی دار فانی رو وداع گفت. میگه : بابام چی گفت ؟

میگن خره بابات مرد . میگه : بابام که خر نداشت .

میگن : الاغ بابای خرت مرد . میگه : خر من که بابا نداشت

از این خوشم اومد:

فقط کاشف الکل رازی نبود !. مصرف کنندگان الکل هم راضی اند !!! 

نظرات 72 + ارسال نظر
پدر پسر شجاع شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:18 ب.ظ

اینم بخون ببین چطوره؟



ایرانیها برای کتاب و کتابخوانی خیلی ارزش قائلند، طوریکه در مدت برگزاری نمایشگاه از کودک دو ساله تا پیرمرد نود ساله به نمایشگاه میآیند و نمایشگاه خیلی خیلی شلوغ است. من برای اولین بار بود که به ایران، همچنین برای اولین بار بود که به نمایشگاه کتاب تهران میآمدم. خیلی ذوق زده شده بودم. چیزهایی که دیدیم خیلی برایم جالب و تازه بود. من هیچ کجای دنیا از این چیزهای جالب ندیده بودم.



یک نکته ی خیلی جالب که در مورد ایرانیها مشاهده کردم این بود که از نظر کتابخوانی خیلی هم سلیقه و هم نظرند. چون من میدیدم در بعضی از غرفه ها هیچکس برای بازدید حضور نداشت ولی بعضی از غرفه ها مملو از جمعیت بود. فقط نفهمیدم چرا غرفه هایی که مسئولش خانم بود این حالت ازدحام را داشت.





ایرانیها خیلی آدمهای اقتصادی هستند که به وقت نیز خیلی اهمیت میدهند. این موضوع را در نمایشگاه کتاب به خوبی میتوان مشاهدهکرد. چون خیلی از آنها موقع بازدید وقت را تلف نمیکردند و دریک نگاه کتاب را مطالعه میکردند و در نتیجه آن را نمیخریدند.






ایرانیهاخیلی با محبتند و همدیگر را خیلی دوست دارند، بطوریکه بعضی از آنها اصلاً کتاب نمیخوانند ولی چون دلشان برای هم تنگ میشود، برای دیدن یکدیگر به نمایشگاه میروند. من این موضوع را از آنجا فهمیدم



ایرانیها خیلی خونگرم و اجتماعی هستند. آنها با اینکه همدیگر را نمیشناسند اما خوش و بش و احوالپرسی میکنند. مثلاً من خودم دیدم که چندتا از جوانان ایرانی هنگام بازدید از نمایشگاه به بعضی از بازدید کنندگان میگفتند:" چطوری خوشگله". من خیلی خوشم آمد. در کشور ما اصلاً از این محبتها خبری نیست. حیف...






نحوه ی چیدمان
کتابها در نمایشگاه خیلی جالب و ابتکاری بود. مسئولان برگزاری نمایشگاه طوری برنامه ریزی کرده اند که برای پیدا کردن یک کتاب با موضوع خاص، بازدید کننده مجبور است اکثر غرفه ها را بازدید کند تا پس از ساعتها بالاخره کتاب مورد نظر خود را پیدا کند. خوبی این روشِ به قول ایرانیها ، این است که بازدید کننده با کتابهای بیشتری آشنا میشود.




نکته ی خیلی جالب این بود که بر خلاف ما، مفهوم wc در ایران متفاوت است. زیرا من موقعی که از فردی سراغ غرفه های کتب فرهنگی را گرفتم، او به من آدرس جایی را داد که روی درش نوشته شده بود wc و بعد خندید. تازه آن غرفه خیلی هم شلوغ بود که این نشان میدهد مسئولان ایرانی به فرهنگ خیلی اهمیت میدهند.





با این همه توصیفات نمیدانم چرا در پایان نمایشگاه همه در حال ادای احترام به پدر، مادر، خواهر و به خصوص عمه ی مسئولان هستند. مثلاً من خودم دیدم که یکی از بازدید کنندهها گفت:" این کتابها به درد عمه اشان میخورد." فکر کنم منظورش تشکر از عمه ی مسئول بود. آخیِ... چقدر با محبت.






در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب تهران، خیلی خوشحال و هیجانزده بودم ولی این سؤال همیشه در ذهنم بود که با این همه استقبال از نمایشگاه کتاب و ازدحام بیش از حد، چرا آمارها نشان میدهد که نرخ مطالعه در ایران اینقدر کم است؟ راهنمای ما میگفت:" این آمارها، مثل خیلی آمارهای دیگر غلط است و اصلاً کتابخوانی در ایران خیلی هم خوب است. اصلاً همه چیز خوب است و کسانی که این آمارها را میدهند، دشمن ما هستند، فهمید

تو که اینجا را ترکاندی پدر جان من!

مهسا شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ http://deleasemooni.blogsky.com

سلام دوست خوبم
این جوکک هایی که گذاشتی خیلی باحال بود...کلی خندیدم
منم آپم...بیا...نظراتم بگو

درود بر آبجی مهسا!
خندان شما هدف ماست.
هیچ کار خیری بهتر از خندان دیگران نیست اومدم

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

وای خاک عالم خوبه شما دیدی چه اتفاقی افتاده بود وگرنه معلوم نبود چی میشد!
به کسی نگیا!
یه خرده قالبارو دست کاری کردم اونطوری شده بود

من نگفتم بد بود
فقط به سلیقه بی بی خانما میخورد

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

به یارو میگن باریک الله یعنی چی؟
میگه یعنی خدا لاغر است!

با اون آپی که کردی فکر کردم دپرسی
ولی نه خیلیم توپی. زنده باد هر چی خندونه

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:49 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

من اصلا خودم نفهمیدم که قالب تغییر کرده!یعنی اصلا یادم نمیاد کی ثبتش کردم!
نه بابا گفتم که از اون حرفاست!
تازه از پیش سالار اومدم تا یه مدت شارژ شارژم

حساب کن ببین چند روز به چند روز شارژت خالی میشه
برنامه ریزی کن بری پیش سالار جون
انشاله همیشه شارژ باشی مثل حالا

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

راستی؟همین قلب راضی کننده تره ینی چی؟

منظورم قالب بود؟
ما زیادی غلط غلوط می نویسیم. شرمنده

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

آره دیگه همین برنامه ریزی رو کردم که تا الان زنده ایم!
اما به خاطر مسافت طولانی و یه سری محدودیت ها گاهی اوقات خاموش میشم!

خدا سالار جون رو ازت نگیره
الهی الهی

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

نه مشکلی نیست فقط این راضی با اون راضی و این راضی با اون راضی قاطی پاتی شده بود این بود که راضی تو راضی شده بود و از علائم نگارشی هم استفاده نشده بود من اشتباه میخوندم

حالا راضی هستین که ؟
گاهی خودم رو هم اشتباه می نویسم. شرمنده

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:18 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

مملکته داریم؟:
یه تی شرت خریدم کلی مارک نایک روشه بعد رو یقه‌ش نوشته تولیدی برادران عباس‌پور!!


میری آدامس اوربیت بخری، بقاله به جای بقیه پول، بهت آدامس شیک میده!!



رفتم شلوار جین بخرم، اولی رو پرو کردم یه کم تنگ بود. فروشنده گفت: یه دوبار بپوشی جا باز می‌کنه! دومی رو پوشیدم یه کم گشاد بود. فروشنده گفت: چیزی نیست یه دو بار آب بخوره تنگ میشه!!


· رفیقم زنگ زده میگه ویسکی سراغ نداری؟ میگم برای چی میخوای؟ میگه بابام امشب از کربلا میاد کلی مهمون داریم!!

پسورد اینترنت وایرلسم رو عوض کردم، همسایمون زنگ زده میگه پسوردتو عوض کردی؟ میگم نه! میگه آخه قبلاً شماره موبایلت بود، الان هرچی میزنم کانکت نمیشم!!

میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها!!

رفتم سوپر مارکت میگم آقا کرم کارامل دارین؟ میگه کرم فقط ساویز داریم!!

تبلیغ پارک آبی نشون میدن یارو با شلوار لی و پیراهن مردونه سر میخوره رو سرسره های پارک آبی!!

طرف سوار اسب شده، عکسشو گذاشته فیس بوک، میگه اون بالاییه منم!!

جشن میگیرن گوسفند میکشن، عزاداریه گوسفند میکشن، ماشین میخرن گوسفند میکشن، پسر اقدس خانوم رو ختنه میکنن گوسفند میکشن، بعد به گاوبازای اسپانیایی فحش میدن!!

یارو گیتار الکتریک تو اتاقم دیده میگه تو هم شیطان پرست شدی!!


یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!!

هر بار که صفحه ی فیلترینگ رو دیدم یه صلوات فرستادم. مامانم میگه همینطور ادامه بدی جات تو بهشته!!

واسه داداشمون رفتیم خواستگاری، ننه جون طرف در اومده میگه ۲۰۱۲ تا سکه مهریه به نیت المپیک لندن!!

واسه دوست دخترت شارژ می فرستی، بعد میگه تو بزنگ!!

طرف رفته خواستگاری، دختره بهش گفته شهید مورد علاقه شما کیه؟!!

خانومه ناراحت توی تاکسی: به فاصله چند روز هم شوهرم بهم خیانت کرد هم دوست پسرم!!

به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن به دودش حساسیت دارم، برمیگرده میگه جوونای سن تو کراک میکشن تو به دود سیگارحساسی!!



کسی اینجا سوزن نخ نداره؟ رودام برید از خنده

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

آرمان عزیز حالا که خندیدی این دو تا رو هم بخون:

برنامه احکام گذاشتن، ملت زنگ میزنن، یکی میگه من رکعت اول، توی رکوع یادم افتاد سجده نرفتم! حکمش چیه؟!!

· سریال ستایش زنه به شوهرش میگه: باردارم! شوهره بجای اینکه بغلش کنه میره بیرون، رو به بقاله داد میزنه هووووراااا!!


جدا دست این سالار جون درد نکنه. عجب شارژریه

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:14 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

آرمان عزیز سالار من فقط شارژ منه هااااااااااا!

اوکی گرفتم

فریناز شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:33 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام
خب تا حالا داشتم خاطره می نوشتم وب ستوده جون حالا میام اینجا جک بگم
از قدیم گفتن آسیاب به نوبت
.
.
.
ترکه زمین میخوره، برای اینکه سه نشه تا خونه سینه خیز میره!

این دو روز اینقدر خندیدم که حد ندارد

فریناز شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:38 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

ترکه پسرش رفته بوده زیر ماشین، با سنگ میزنه درش بیاره!


عربه میره مغازه با لهجه میگه:‌آقا رُبععع دارین؟ یارو میگه:‌ داریم، ولی نه به این غلیظی!


ترکه چهار تا قالب صابون می‌خوره تا به مرز خودکفایی برسه!



تو هم دست کگمی از شبنم نداری

فریناز شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:47 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

خب حالا بریم سراغ اصفهانیا

اگه گفتید چه جوری میشه اصفهانی رو زجر داد: ببندیش به تیر برق وبهش بگین کوچه اون طرفی شام میدن


اصفهانیه موبایل می خره صفرشو می بنده


یه اصفهانیه به دوستش میگه : حسن خودکار داری . میگه نه جوهرش تموم شده . به اون یکی دوستش میگه : مجتبی مداد داری میگه نه مدادم نوکش شکسته . اصفهانیه میگه ای بدبختا حالا باید از خودکار خودم استفاده کنم



خب آرماطون دیگه بسته!
واسه منم نخ و سوزن گیر بیار قربونت

قربون دستت یه سوزن نخ واسه من گیر بیار
مردم از خنده

نیاز شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:42 ب.ظ http://niazetonafas.blogfa.com/

سلام
تا مدتی دیگر....

یعنی تا کی؟

شبنم شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:14 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com


کاملا درست گفتید همینه

برات کادو میگیرم می فرستم

نیاز شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ب.ظ http://niazetonafas.blogfa.com/

اولین پست !
به زن ذلیله میگن تو چرا تو ظرف شستن به خانوم کمک میکنی؟
میگه مگه چه اشکالی داره؟خب اونم تو لباس شستن به من کمک میکنه!

با حال بود

کوروش یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 ق.ظ http://korosh7042.blogsky.com/

من شدم جامه در خانه ی مهر
وتو اما بشدی ساکن آن
توببین فرق من و تو به کجاست؟
من شده جسم و تو روحی و روان
قامت افتاده شدم پای علیل
بر در مهرگه و این آستان


ما چو یعقوبیم نابینا و کور
تا بیاید یوسفت از راه دور
جامه ی یوسف شفای دیده است
در صف دیدار تو هستیم به زور

سوفیا یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:52 ق.ظ http://www.sufiyastory.blogfa.com

داداش بلاخره آپ کردم...تشریف بیارین...قراره یه ملت رو بخندونم

خنده؟ من طرف هر چی خنده ام. بخصوص مروجین خنده

مهرداد سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

من غضنفر بلد نیستم!!!!

خب از ملا نصرالدین بگو

مجید پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ق.ظ http://majidnazari65.blogsky.com/

اوه... چقدر جوک...

دو تا خالی بند به هم می رسن. اولی می گه: جات خالی دیروز رفتم شکار هفت تا خرگوش، چهار تا آهو، سه تا شیر شکار کردم.
دومی میگه: همش همین؟
اولی می گه: آخه با یک تیر مگه بیشتر از اینم می شه؟
دومی میگه : اووووووو تازه تفنگم که داشتی؟ !

امروز این دومین دفعه است که دارم میخندم
دستت درد نکنه مجید جان
شاد باشی

ندا سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ http://neday-zendegi.blogsky.com

اوه اوه قسم بخوری که بی منظور مینویسی؟
باورم نمیشه اما قشنگ بود مرسی

قسم نمی خورم بی منظور باشه
مرسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.