آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

برداشت آزاد

برای اولین بار قسم میخورم هیچ منظوری از این شعر ندارم.


تبر گرفته ای بــــه دست

                              به ساق و ریشه می زنی

نمانده ساق و ریشه ای

                              به هیــچ تیشـــه می زنی

ز اصل خــــــود بریده ای

                              به اصــل و پیشه می زنی

زبان، کلــــــــوخ کرده ای

                              به فــرق شیشه می زنی

مـــــــــدام در نقاب وهم

                              به خـــود کلیشه می زنی

بخاطر ِ حــــــراج خویش

                              هـــــــزار گیــشه می زنی

عبس به رود سرنوشت

                              لگـــــد همیشــه می زنی

هزار تیـــــــــر بی هدف

                              به شیـــر بیشــه می زنی

شکست آن حباب پوچ

                              به هیـــچ تیشـــه می زنی



ح.ا: مدتیه وبلاگ اغلب مان تریپ افسرگی گرفته است. امروز میخام این ماتم سرای خودم را کمی حال بدم.دوستان! کَرَم کنید شما هم یه حالی به ما و وبلاگمان بدین. آخرین ورژن جوکی که همین نیم ساعت پیش اس ام اسی از ...ات دریافت کردین بذارید تو نظرات تا کمی با هم بخندیم! اول از خودم شروع میکنم.


- غضنفر رفت حج نه نماز می خوند . نه طواف میکرد و نه
ازش پرسیدن چرا ؟ گفت به ما گفتن همه چیز با کاروانه
!


- به غضنفر میگن بابات به رحمت ایزدی پیوست . میگه رحمت ایزدی کیه ؟

میگن یعنی دار فانی رو وداع گفت. میگه : بابام چی گفت ؟

میگن خره بابات مرد . میگه : بابام که خر نداشت .

میگن : الاغ بابای خرت مرد . میگه : خر من که بابا نداشت

از این خوشم اومد:

فقط کاشف الکل رازی نبود !. مصرف کنندگان الکل هم راضی اند !!! 

نظرات 72 + ارسال نظر
یاس وحشی جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ق.ظ http://yaasevahshi.blogsky.com

درود بسیار ...
شعر زیبایی بود ... متشکر ..
آره ... موافقم . فضا غمگین بود . حتی وبلاگ خودم . البته الان پستی طنز نهادیم .
من جک خوبی که شنیدم این بود :
به یک بنده خدایی می گن : خدا رو چقدر می شناسی؟
میگه : وقتی رفت و آمد نباشه ، دیداری نباشه ، شناخی به وجود نمیاد !!!

مرسی جوک جالبی بود. انشاله مراوده ها با خدا زیاد بشه

مجید جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 ق.ظ http://majidnazari65.blogsky.com/

سلام. جوک دومیه خیلی باحال بود. کلی خندیدم! دمت گرم.

مجید خان! پس جوک خودت کو؟

کوروش جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ق.ظ http://korosh7042.blogsky.com/

تبر ندارم و تو نازنین
به تهمتم تبر زنی
ببین چه بی وفا شدی
تبر به ساقه و تبر به ریشه می زنی

چو ساقه ام شکسته شد
و مانده ریشه ام به خاک
چرا تو مهربان من
ندیده تیشه میزنی؟

منی که گرگ خود شدم
فدای فکر خود شدم
نه شیر بودم و نه گرگ
تو با خیال خود
شغال بیشه میزنی

زبان سنگ من ببین
به شیشه ی خیال تو
که با طمانیه بگو
نزن نزن که شیشه میزنی

صدای یار مهربان
چرا به شیشه می زند
کلام آرمان مباد
اگر به ریشه می زند
دلم برای یار مهر
بدان! همیشه می زند
خطا نموده آن کسی
ترا به تیشه می زند

دیروز دختر بابا....امروز خانوم خونه جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ق.ظ http://lovely6566.blogfa.com

سلام فکر خوبیهبذار فکر کنم

زود زود زود
وقتت تموم شد

فریناز جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ

فریناز

درسته ! فریناز خودش یه جوکه

شنگین کلک جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ب.ظ http://shang.blogsky.com

درود بسیار برشما و نیز از حضورتان در شنگ متشکرم
همینطور از طنزتان بسی خندیدم . از شما چه پنهان میخواستم
لطیفه ای هم ضمیمه کنم که چشمم افتاد به تبلیغات بالای وبلاگتان
که نوشته بود
آموزش پرورش شتر مرغ همراه با تسهیلات بانکی
همین شد که از نوشتن لطیفه صرفنظر کردم چراکه لطیفه من به
این بامزگی نبود .
بازهم به شنگ سر بزنید و مرا خوشحال کنید

این شتر مرغ جوک بلاگ اسکای شده
حیثیت مون افتاده دست یه شترمرغ بد دک و پوز
چکنیم رفیق
بازم میام

یه زن... جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ http://yezan66.blogfa.com/

جکهاتون عالی بود مخصوصا دومی برای شوهری خوندمشون کلی با هم خندیدیم مرسی از انتخاب خوشکلتون و خندوند ما

انشاله همیشه کنار آن عزیز شاد و خندان باشید
مرسی آبجی!

فرخ جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

من جوک نذاشتم برات ... چون این جوکها منو نمیخندونه !
افسردگی مثل خوره داره ما رو میخوره آرمان عزیز! در تنهاییهای خودمون به این موضوع میرسیم و در جمع ازش حرفی نمیزنیم و به جوک و لطیفه میپردازیم . این دوگانگی داره اکثر ما رو عذاب میده و افسوس که راه گریزی نیست
باید دوستان همدیگر رو ببینند و معاشرت کنند و از محضر همدیگه استفاده کنند ... از طریق وب اون هورمونهایی که باید در بدن ما در وقت معاشرت ترشح بشه ... نمیشه! چقدر این روزها حس میکنم که دوستان به دیدار هم نیاز دارند !

میگن وصف العیش نصف العیش است
همینجوری هم خوبه.
دل باید دل باشه عزیز من که شاد باشه و شادی خلق کنه

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com


قاسم وجاسم دو تا دختر میبینن ، بهشون میگن اسمتون چیه؟ میگن قاصدک و شاپرک
دخترا میگن اسم شما چیه؟ میگن قاسمک و جاسمک.


خدا بگم چیکار نکنه آبجی
چقدر با خانم گلم با هم خندیدم

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:25 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com


همه ی ما یک روز بالاخره بر سر این دوراهی خواهیم رسید... آنجا که همسرمان خواهد گفت: "یا من، یا اینترنت ؟!" و چه لحظه ی سختی خواهد بود،...لحظه جدایی از همسر

اینم جک بود؟

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com


داداش بازم بگم ؟

بگو بگو
خوب میگی

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com


سر صف ناظم مدرسه از دانش آموزا می خواد که برای ظهور امام زمان دعا کنند..یکی از بچه ها میگه آقا اجازه ! اگه دعای ما می گرفت که شما الان اینجا نبودید


عالی بود.
جمعه شادی را خلق کردی واسم
دستت درد نکنه

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:33 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com

معلم ریاضی سر کلاس از بچه لره سوال میکنه:
اگه ٩ تا سیب داشته باشیم ،٨شتاشو من بخورم،چنتاش میمونه!؟
بچه لره میگه: یکیش ایمونه ،همو یکیشَم خوت بخَر،بدبخت سیب ندیده




از دست تو دختر
من و خانمم روده بر شدیم

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com


یکم فکر کنم بازم میام میگم

با همین کیفیت بگو
الهی همیشه شاد باشی

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com




یه روز آخوندی تو اتوبوس موعظه میکرد که باید اسلام حتما پیاده بشه.
ترکی که اسمش اسلام بود از ته اتوبوس فریاد میزنه:... اسلامو نمیتونید بخورید .
اسلام بلیط داده هرجا دلش بخواد پیاده میشه


نایس
لایک
گود
مرسی آبجی

احسان جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ http://no-is-soon.blogsky.com/

آرمان جان تا خوساتم نظر بدم برام یه اس ام اس اومد:

غضنفر به مسیسحه میگه چرا انقدر شما پولداری؟ مسیسحسه میگه خدا چک نوشت داد به مریم .. مریم داد به مسیح .. مسیح هم داد به ما .. الا پولداریم ..
مسیسحسه به غضنفر میگه شما چرا انقدر بد بختید ؟؟ غضنفر میگه .. خدا چک نوشت داد به محمد .. محمد داد به علی .. علی به حسم .. حسن به حسین .. همینطوری دس به دس رفت رسید به اخری که یهو غیبش زد الانم هی میگم شاید این جمعه بیاید شاید اون جمعه بیاید ... ما نمیدونیم جمعه ها هم که بانک تعطیله


بامزه بود. خدا کنه ظهور کنه تا ما هم به سهممان برسیم
این گرونی پدرمان را دراورد

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:44 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com

نامه یه لر به نامزدش: از دوریت میخوام گریه کنم اما یاده قیافت که می‌افتم خندم میگیره!


دست گلت درد نکنه
یک در دنیا هزار در آخرت. انشاله خوشبخت بشی

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com



یکی منو از برق بکشه جوگیر شدم رفتم تو باقالیا

یکی میگفت قبلا وقتی برق میرفت بابام به اداره برق فحش میداد
حالا وقتی برق میره میگه خدا را شکر
یکی بکشه از برق شبنم رو

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com


عمرا فکر نمیکردی آدمی به بی جنبگیه من پیدا بشه !!! نه ؟






رشتیه میره نجاری میگه: قربون یک کمد بساز اصغرآقا توش نباشه!!!


دختر! نکنه میخای همه جکهای عالم رو یکجا بگی
یه نفس تازه کن

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:50 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com


تا آبرو ریزی نشده با لگد بیرونم نکردی ...


خودم برم بهتره

من اینجا آبرو دارم

شما اینجا صاحب اختیارید
کسی آبجی اش رو از خونش بیرون نمیکنه
بازم ممنون
شاد باشی همیشه

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:53 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com

از یکی میپرسن: قبض آب و برق خونتو چطور پرداخت میکنی؟
میگه: میذارم زیر برف پاک کن ماشین غضنفر فکر میکنه قبض جریمست میره پرداخت میکنه





وااااااااااااااااااااااااااااااااای داداش این چوب چیه برداشتی

باشه میرم


آی نزن
میرم میرم
غلط کردم داداش


کمککککککککککککککککککککککک

این چوب نیست. آب نبات چوبیه
جایزه خندوندن یه ملت افسرده است

سوفیا جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:58 ب.ظ

خیلی جالب بود

اینم چند تا جک

غضنفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ غضنفر میگه: نه «
آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!


به غضنفر یه ماشین می دن که فرمونش سمت راست بوده بعد یه مدت ازش می پرسن «
چطوره؟ میگه خوبه ، فقط هر وقت تف می کنم میفته روی زنم




غضنفر میره استادیوم، جای اینکه فوتبال نگاه کنه مرتب سمت راست و چپ «
بالای سرش رو با تعجب نگاه می کرده! بهش میگن: چرا فوتبال
نگاه نمیکنی؟ میگه: دنبال کلمه زنده میگردم




به غضنفر میگن این خیابون کجا میره ؟ «
میگه من 40 ساله تو این خیابون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره


عالی بود آبجی
پس دالتونها هم جک بلدن

pink جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.togetherlife.blogsky.com

چند وقتی هست اس ام اس جوک نداشتم

اشکال نداره آبجی
جوکهای شبنم رو بخون تا خنده از صورتت پاک نشه

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:00 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com


آب نبات چوبی ؟ اخ جوووووووووووووووووون

13 تا نظر دادم
13 تا آب نبات میخوام

اونم به چشم
فعلا برم یه چرت بعد ظهری بزنم
بعدش میرم واست آب نبات چوبی میخرم

کوروش جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://korosh7042.blogsky.com/

کلام آرِ مان همه
پر نیاز و ناز شد
که بر خیال آسمان من
چو آغوشی و باز شد

دلی که مهربان شد
صدای خوش نواز شد
صدای خوش ز آرِ ِمان
چو نغمه ای ز ساز شد



کلام یار مهربان
کلام دلنواز ماست

صدای گرم یار مهر
سبد سبد نیاز ماست

ممنون استاد مهر

شبنم جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:07 ب.ظ http://seven-stones.blogsky.com

13 تا خوب نیست
اینم 14 تا




یه روز یه فرشته میاد پیش ترکه
فرشته میگه من از طرف خدا اومدم یه آرزوتو برآورده کنم
ترکه میگه میخوام خدارو ببینم
فرشته میگه این که نمیشه یه آرزوی آسون تر بخواه
این خیلی بزرگه
خیلی سخته
ترکه یکم فکر میکنه بعد میگه
پس منو آدم کن
فرشته یکم فکر میکنه بعد میگه
پاشو بریم همون خدارو نشونت بدم

بازم گل گفتی
14 تا آب نبات چوبی طلبت

دریا جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام...
لطیفه؟؟؟
خوب...
اولی
روز زن به همسرت چی هدیه دادی؟
دومی
گردنبندالماس
اولی
یک چیزی میخریدی به درد خودت بخوره مثلا موتور
دومی
شوخی میکنی؟مگه موتور مصنوعی هم هستش


خاصیت جوک اینه که گوینده اش هم می خندد
حال دلتان بهتر شد؟

دیروز دختر بابا....امروز خانوم خونه جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:03 ب.ظ http://lovely6566.blogfa.com

حوا به آدم گفت : آیا دوستم داری ؟ و آدم پاسخ داد : مگه خبر مرگم چاره دیگه ای هم دارم!
و اینگونه بود که عشق آغاز شد ! ….


چه شروع خوبی

دیروز دختر بابا....امروز خانوم خونه جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ http://lovely6566.blogfa.com

یه مرده میره بانک میگه اقا کل موجودی منو بدید پولها رو میگیره میشماره میگه درسته بذار سر جاش !



دوتا پسر حوصله‌شان سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یا خط بیندازیم. اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم ماهواره نگاه می‌کنیم و اگر سکه روی لبه‌اش ایستاد میریم درس می‌خونیم!

به یه مرده میگن : میتونى نقش یوسف روبازى کنى؟
میگه والله همه چیو بلدم فقط میترسم نتونم روى زولیخارو زمین بندازم !

حرف نداشتند
ممنون

(●̪•)کافه خان(●̪•) جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ http://www.kafekaghazi.iranblog.com

زندگانی باهمین غمهاخوش است زندگی کردیم وشاکی نیستیم,برزمین خوردیم وخاکی نیستیم ازعزیزان دوریم ولی ازیادشان غافل نیستیم!««««بی معرفتا رو میگیرن!!««««

این که جوک نبود

آسمون شب جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ب.ظ http://jesarate-eshgh.blogsky.com

آفرین داداشی خیلی با معنیه
می دونی من از این شعر یه جورایی زندگی خودمو برداشت کردم خودمون تبر گرفتیم به زندگی خودمون می زنیم آخرش چی؟
چرا همه چیو فراموش کردیم؟ انسان بودن اسلام خدا و .....
راست می گی داداشی همه افسردا شدیم ولی من عوض شدماااااااااااااااااااا تقصیر من نیست

نه تو واقعا یه چیز دیگه ای شده ای
اصلا اون مینای سابق نیستی
ای ول داری

یه پریشان گو جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:58 ب.ظ

جک قومیتی !؟

اینکه می نویسم اصلن از شیطنتای دورانه دانشجویی خودم نبوده !
دانشجوها برای شیطنت، روی تخته کلاس نوشتند :
شرت استاد، قرمز گل گلیه
استاد اومد توو کلاس، یه نیگا به تخته کرد و با خونسردی خاصی گف :
هر کی اینو نوشته مامانش راز دار نبوده
همیشه خندون ببینمت

با دو نفر هرگز نباید شوخی کرد
یکی روحانیان معزز
دیگری اساتید دانشگاه
شرمنده این رو میگم ولی هر دو اِند بی تربیتی اند

ویس جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ب.ظ

جوک بلد نیستم .اومدم سلام کنم.

درود و هزار سلام متقابل
مرسی

مهرداد جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

اون غضنفره از همه باحال تر بود

ممنون مهرداد خان!
خب یدونه از اون غضنفریا میگفتی ما هم حالش رو می بریدم

سینا جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ب.ظ http://omide-ma.blogsky.com


وای عجب جوکهای باحالی بود.خدائی ایول داری

خدایی دلت اومد هیچ جوکی نگفتی؟
تو که تو آستینت همه چی پیدا میشه

ستوده شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ http://saba055.blogsky.com/

سلام ارمان جان .
من به جای جوک یاد یک خاطره بامزه افتادم که بگم روده بر میشی .
چند سال پیش رفتم با شوهرم وبچه ها مسافرت شمال تو یکی از شهرها مجبور شدیم شب را بمونیم .
اونجا هم که خدا را شکر کولر ندارن
شب از شدت شرجی وگرما پسرم نمیخوابید وگریه میکرد .
ما هم میدونی چیکار کردیم در یخچال را باز کردیم واون را گذاشتیم دم در یخچال تا خنکش بشه .
خوب بود


خانم معلم شما دیگه کی هستین
دست این غضنفر رو از پشت بستین

ستوده شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ق.ظ

مشترک محترم !!
با سلام
لطفا گوشی خود را خاموش کنید
چون می خوایم مخابرات را بشوریم…
میگم اینجا جوک بارون شده وب من خاطره بارون .
چقدر این روزها بارون میاد

بگذار بارون بیاد
کمی این غبار افسردگی پاک بشه
مردیم از دپرسی

ستوده شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ق.ظ

از غضنفر می پرسن: بلندترین برج تهرون کدومه؟ می گه: آزادیه دیگه، معلومه که !!!
دو باره می پرسن: پس برج میلاد چی؟
جواب می ده: بابا شما خبر ندارین! اگه برج آزادی لنگ هاشو ببنده، از میلاد هم بلندتره!
میدونی با این جوک یاد یک چیزی افتادم

اند جوک بود
به افتخار هر چی معلم باحاله. [دست مرتب]

pashmakoo شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ق.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

سلام آرمان ننه خوبی؟
آره این جوک رو من واسه آغا محمد خان قاجار فرستادم اونم اون زمان بهم گفت آخرین ورژن جوک بوده!
(چه غش و ضعف هم میره)
ما خوابگاه که بودیم وقتی یه نفر یه چیزی میگفت و خیلی با حرف خودش حال می کرد بهش میگفتیم : خود گویی و خود خندی ، عجب مرد هنرمندی!
البته بی منظور اینو گفتمااااااااا
راستی :
کاشف الکل یه رازی
مصرف کننده هاش یه راضی
منم که تک راضی ام

شما که خیلی راضی هستین
یعنی راضی ترین راضی هستین
هدف ما هم جلب رضایت شماست

نگین شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:21 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

وااااااااای خدا چه قدر اون عکسه با نکم بود اون بچهه

ببین خندیدن کاری نداره
خدا کنه همیشه از خنده لباتون شکوفا باشه

شبنم شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ق.ظ http://seven-stones.blogsky.com


فهمیدم چرا باز جوگیر شدم
اینجا یه چیزی دیدم جوگیر شدم دیگه
اگه گفتی چی دیدم !!!! ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میدونم چی دیدی
یه نی نی به چشمت خورده آبجی!
درسته؟

شبنم شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ http://seven-stones.blogsky.com


ستوده جون بچه رو میذاشتی تو یخچال با خیال راحت میخوابیدی دیگه
بیچاره بچه

نگو آبجی!

کوروش شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ق.ظ http://korosh7042.blogsky.com/

این که در پیش عزیزی سپر انداخته ام به به به
سربلندم که به او باخته ام به به به

تیغ تیزم اگرم کند شود پیش عزیزان عین صلاست
نه به تیغی که به |آغوش به او تاخته ام به به

آن سپر نیست که انداخته ای
پیش ما برج بلند ساخته ای
این چنین سر به تواضع مفکن
بر دلم تیغ وفا آخته ای

عشقی استاد!

نازنین شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ب.ظ http://sokoot989.blogfa.com

سلاااااااااااااااااام
واااااااااااااااااااااااااااای این بهترین پست بود
الان یه ساعته دارم از بالا جکهارو میخونم
بذار منم فکر کنم

ترا خدا یه چیزی بگو که این نهار لعنتی رو دلم مونده با خنده هضم بشه

نازنین شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ب.ظ

اووووووووه من هنوز ناهار نخوردم

بذار فکر کنم

آهان روزمادر یکی بهم اس ام اس داد که
" به دلیل رویت نشدن سکه در جیب آقایان روز زن یوم الشک اعلام شد"

البته بذار فکر کنم باز بهترشو یادم بیاد

خیلی خوب بود.
خنده هم خوب چیزیه.
مثل ورزش می مونه واسه ماهیچه های سر و صورت

سوفیا شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ب.ظ http://www.sufiyastory.blogfa.com

من معمولا هر هفته آپ میکردم...
اما الان یکم به خاطر امتحانات نمیتونم خب...
بعدشم باید ادامه داستانو بنویسم که کلی وقت میبره...

ای وای صدای اصحاب کهف هم درومدو من هنوز آپ نکردم؟؟؟

خب بجای داستان یه چند هزار تا جوک بذار
ثواب داره بخدا

پدر پسر شجاع شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ب.ظ

سلام.یه مدتی مودمم خراب شد نتونستم به آپای جدید برسم و انتقاداته سازندم رو واست بزارم آخه نیگا فک نکنی با خانوما لجم ولی میخوام به تو کمک کنم که یه نویسنده ی بر جسته بشی تو جامعه نه از آماتورا.خوب؟ آفرین پسر خوب.

حالا میریم سراغ انتقاد:
1.خوشم میاد خودتم فهمیدی که وبت به قول خودت افسرگی گرفته.
2.آخر به حرف من رسیدی که خربزه آب است.
3.یه سری نوشته برات میزارم با توجه به این که امتحان خرداد دانش آموزها هست اگه دوست داشتی تو وبت بزار.(البته بیشتر شبیه جوکه.)

فکر کردم تصادفا شجاعتت کشاندت به کره ماه
گفتم به جای من داری حالا به کهکشانها گیر میدی
بفرما . می گوشیم

پدر پسر شجاع شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ

الا یا ایـها ممتحنون / چـرا هستیـد نگرون؟
بشینید و بخوانیدو بدانید / که امتحان فردا هست آسون!
.
.
.
امتحان بدون تقلب مثل کریسمس بدون درخت است !
(کی اس الیت
.
.
.
فقط سوپ کلم است که حال آدم را بیشتر از امتحان بهم میزند !
آلبرت انیشتین
.
.
.
امتحان اولین گام در جهت شروع چاپلوسی پیش استاد برای نمره ی ده گرفتن است !
کامی نیک صالحی
.
.
.
توصیف روزامتحان:
،لحظه ای که درآن دانشجومی خواهد سر به تن عالم آدم نباشد.
و درآن نگاه ها عمیق می شوند !
.
.
.
چیه؟ پریدی رو گوشی بیبنی کی اس ام اس داده ؟ این جای درس خوندنته ؟
هنوز که نرفتی د برو د .. دههه !
.
.
.
 
تقلب چیست !؟
یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن واین کاره بودن
شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو !
.
.
.
یه تعریف دیگه ار تقلب !
۱٫یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان
۲٫تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان !
.
.
.
تعریف مراقب :
موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد !
سیستمی که نقش دزدگیرمنازل را سر جلسه ایفا میکند !
گالری ضدحال ! موجودی که روی سینه اش نوشته شده : من مراقبم،شما چطور!؟
یک نوع تله موش زنده !
.
.
.
دعای پاس کردن ترم ! :
الهی ادرکنی پاساً ترمی بالنمراتِ دهی وگاهِ دوازدهی
والحفظ من مشروطی والفلخِ اُستادی والغوِ امتحانی برحمهِ !
.
.
.
تعریف دانشجو :
موجودی است نحیف و لاغر که از تخم مرغ و گوجه تغذیه میکند !
معمولا افسرده است ! و دشمنی عجیبی با کتاب دارد !
مخصوصا شب امتحان !
.
.
.
یه تعریف دیگه از دانشجو ! :
فردی که به دنبال علم آموزی و تولید علم است
ها ایی دانشجو که وگفتی ینی چه؟؟؟!!!!
.
.
.
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده
بدان امتحان دارد و هیچ کاری نکرده !
.
.
.
این روزها هیشکی درس نمیخواند !
شما چطور!؟
.
.
.
تعریف استاد :
منبع علم ، ژنراتور دانش ، نیروگاه انسانیت ، تبلوردانایی ، کوه توانایی ، مایه افتخارما
بابا تو دیگه کی هستی ترین موجود عالم ، خودصفا ، اندوفا ، دارنده انواع واقسام شفا
ضدجفا ، یاری گر ضعفا ، معلم الخلفا !
.
.
.
تو باهوشی تو حافظه خوبی داری مطمئنم قبول میشی.
.پیامک تلقینی ، شاید فرجی شد!
.
.
.
درس خواندن چقدر دلگیر است / در اتاقی که از تو خسته شده
گوش دادن به تیک تاک زمان / زل زدن به کتاب بسته شده !
.
.
.
دعای شب امتحان
الدعا فی لیالیّ الامتحانیه
اللهم اهد کل الشّوت و المشنگ، لا یعلم من دروسهُ بقدر بز اخفش.
آمین یا کاشف المضطربین فی اللیالی الامتحانیه !
.
.
.
هان ای کسانی که ازکتاب هایتان به عنوان اشیائی دکوری استفاده کرده اید
اکنون فقط یک معجزه می تواند کارنامه شما را زیر و رو کند !
ستاد ایجاد رعب و وحشت شب امتحان !
.
.
.
راه مبارزه با خواب شب امتحان :
۱ – استفاده از چوب کبریت بین پلک بالا و پایین !
۲- نوشیدن قهوه و چای پر رنگ به مقدار فراوان !
۳ _ بهره گیری از آب یخ
۴_ اقدام به خود زنی !
.
.
.
توصیف شب امتحان
شب سوانح وسوختگی آنجای دانشجو.شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند
شب رقص وپایکوبی کلمات جزوه وکتاب بر روی سسلسله اعصاب محیطی ومرکزی دانشجو !
.
.
.
«دلم شور می زنه، هیچی بلد نیستم، بعیدمی دونم بتونم کل کتاب رو بخونم،
شب ها کابوس امتحانو می بینم و از خواب می پرم و . . . !
از دفتر خاطرات یک دانش آموز / دانشجوی تنبل !
.
.
.
من هنوز یک دور هم کتاب رو نخوندم !
شما چطور!؟
.
.
.
حالا وقت برای درس خوندن داریم، کووو. . .تا فردا
زمزمه های شیطانی شب امتحان !
 
.
.
.
اگر میخواهید در امتحانات موفق شوید :
به نکات زیر توجه کنید !
کره خر به جای اینکه راه بیفتی دنبال من بیایی پایین بشین درستو بخون تا موفق بشی

ما اینجا یه خانم معلم جدی داریم که هر کی حرف از تقلب بزنه گوشش رو می بره میذاره کف دست چپش
بگذریم گاهی خودشم تقلبی میکنه. این رو از من نشنیده بگیر
من جای خودم بودم این رو تایید نمی کردم

نازنین شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ب.ظ

چند تا دیگه

هشدار به خانم ها! به زودی دختران چینی با مهریه ناچیز و غذای کم و زبان کوتاه وارد کشور می شوند

غضنفر دنبال دزد می کنه از دزد جلو میزنه!!!

غضنفر ساعت نه شب که می شه سطل آشغال ویندوزش رو خالی می کنه!


این اخریه کفم رو برید
مرسی آبجی

سینا شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:18 ب.ظ http://omide-ma.blogsky.com

اه باید جوک می گفتم
چندتا خاطره از عمران صلاحی برات میزارم:
با احمد شاملو در انتشارات ابتکار نشسته بودیم که یکی وارد شد و پرسید: انبر دست دارید؟
شاملو گفت: جلد چندمش را می خواهید؟!

دکتر رضا براهنی می گفت: در زمان شاه ما می خواستیم طوری شعر بگوییم که مردم بفهمند، اما ساواک نفهمد. کار بر عکس می شد، یعنی مردم نمی فهمیدند و ساواک می فهمید!

مفتون امینی می گفت: روزی با غلامحسین نصیری پور به کوهنوردی رفته بودم. بین راه نصیری پور مرتب مرا " استاد " خطاب می کرد. من هم سینه را جلو می دادم و خودم را می گرفتم. به اولین قهوه خانه که رسیدیم، دیدم دوستمان به قهوه چی هم " استاد" می گوید. معلوم شد " استاد " تکیه کلام اوست.

یک روز دو خانم زیبا در خیابان نادری قدم می زدند. نصرت رحمانی که پشت سرشان بود، داد زد: آقای نصرت رحمانی!
خانم ها برگشتند و او را نگاه کردند.
نصرت گفت: خودم هستم!



جدا که همه فن حریفی سینایی!
چقدر آبدار بودند جوکات

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.