آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

جانانِ جان

نوبتی باشه نوبت جانان است.
پست امروزم را تقدیم میکنم به جانانم که از جان بیشتر دوست دارم
این جملات کوتاه را قبلا به خودش گفته ام. اما گویند عشق را فریاد باید زد.
پس پیشاپیش از بابت فریادهایم از همه عذرخواهی میکنم.

 

برای دیدنت از همه ی دیوارهای دنیا بالا میروم
بگذار فریاد کنند :
آهای دزد!
دزد!
دزد!

 ........................................................................

در دنیایی که بن لادن عاقبت به دام می افتد
تو چرا تماشایت را از من پنهان میکنی؟

 .........................................................................

دعوت به چایم نکن
من در کف پیمانه ای از کاسه ی چشمانتم

 .........................................................................

نگو که نخواهی آمد
خواستی هزار سال دیگر بیا
من چشمهایم را برای دیدنت بر سنگ مزار جا گذاشته ام

 .........................................................................

چشمم از دیدنت سیر نمی شود
کاش خوردنی بودی
تا طعم ترا چشیده بودم

 ........................................................................

نفهمیدم زمستان کی آمد و رفت
بس که گرم نگاهت بودم

 ........................................................................

آنقدر غرق تماشایت بودم که از نفس افتادم
کاش بهت گفته بودم شنا بلد نیستم

 ........................................................................

پا به پای تو میدوم
مترصد آن لحظه ای هستم که تو بایستی و من نایستم

 ........................................................................

میگن همه پلهای پشت سرت را خراب نکن
اما من خوشحالم که برای رسیدن به نگاهت هیچ پلی را سالم نگذاشتم

 ........................................................................

با یک من عسل هم نمیشه خوردت
بس که با نمکی!

 ........................................................................

دیدی گفتم من غلام خانه زادم؟!!!

دیشب خواب دیدم آب حوض خانه تان میکشم 

 ........................................................................



ح.ا: هنوزم از این تراوشات دارم ولی بقیه را بعدا تو یه پست دیگه میذارم.
سرتان چطور است با فریادهای من؟
نظرات 63 + ارسال نظر
Ghasedak چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ http://earsplitting-silence.blogsky.com


منظورم در پناه حق بود *حق* جا افتاد


مرسی

حق نگهدارت آبجی

مسعود چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ http://greenoranoos.blogsky.com/

سلام آرمان عزیز

هر دفعه که اسم آرمان میاد خیلی خوشحال می شم
خیلی عاشقانه و جالب بود

خوندش آدم رو متحول می کنه

منم از دیدنت خوشحال میشم مسعود جان

شما نظر لطف دارین به من مرسی داداش

ZiZoOo چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ http://qabeax.persianblog.ir


ای وای چه جالب من نمیدونستم


تازه الان که نظراتو خوندم فهمیدم که بانوی عشق . همسرتون هم میاد نظر میزاره .

آخه دیگه خیل رومانتیک شده هاااااا

سلام منو خیلی بهشون برسونید . من همیشه میگم خوشابحال شما که آقا آرمانو دارید . الانم میگم خوشابحال آقا آرمان که شما رو داره .

ایشالا واسه هم بمونید.


دعاکنید ما هم به جانان مجهول خودمون برسیم

مشتری اصلی وبلاگم بانوی عشق است.
همیشه هست و مراقبت داره

شما هم خوبید و آرزوی خوشبختی دارم واست

یه پریشان گو چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ب.ظ http://numb.blogsky.com/

بگذار عشق ِ من توان ِ خود را
در خدمت ِ روزانه اش بیابد،
و آرامشش را در اتحادش با شب .
رابیندرانات تاگور

همیشه مانی و عاشق باشید .

شما هم با عشقتان خوش باشید
زندگی گوارایتان

pashmakoo چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:23 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

آرمان عزیز من فریاد میزنم ولی اگه بابام اومد یه سیلی نر و ماده خوابوند زیر گوشم عواقبش با شما

اگر اینطوره واسه شما تجویز نمی شود

پدر پسر شجاع چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

۳ روش ساده برای آرامش روح:
۱-بهعشق آتشین فکر نکن.
۲-گول حرف های این و اون رو نخور
۳-به فکر نان باش که خربزه آب است

این نان و و آب را قبول دارم در بست
بقیه را ولش

z.o چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:52 ب.ظ http://zar2020.persianblog.ir

چه شعر زیبایی



کی آن روز می رسه سرعت اینترنت درست بشه خدا می دونه

هر وقت بعضیا نباشن

پدر پسر شجاع پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ب.ظ

ای بابا خوبه حداقل تو این مورد با هم تفاهم پیدا کردیم چون تو مردی عاشق پیشه و من مردی پر اندیشه هستم.
بله..بله...بله....(با صوت بابا اتی بخون)

پس به تفاهم رسیدیم

احسان جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ب.ظ http://no-is-soon.blogsky.com/

سلام خوبی .. تو وبلاگ خانم معلم نظراتت میدم ازت خیلی خوشم اومد .. شعرت قشنگ بود ... به منم یه سر بزن .. بای

چه معرف خوبی
خوش امدی
حتما میام

پدر پسر شجاع جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ب.ظ


بابا ول کن این پست رو
چقدر پیله ای

قندیل شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ق.ظ

تو معرکه ای پسر

معرکه عشقم

پدر پسر شجاع شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ب.ظ

خوب یکی رو گیر اوردم مثه خودم بی کار تازشم میخوام بت ثابت کنم عاشقی و این حرفا کشکه.
شاعر میگه:(نظامی)
در یاب که مبتلای عشقم/آزاد کن از بلای عشقم
چندتا بیت اون ور تر میگه:
گویند ز عشق کن جدایی/این نیست طریق آشنایی.

فعلا که ما نشستیم پای این آش کشک و سیر سیر می خوریم
شما هم با گرسنگی حال کنید
مرتاض شدن اینطوریه دیگه
درجات معنوی زیادی پیش روی شماست
موفق باشید

پیمان جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ق.ظ http://paymandorosti.blogsky.com/

هر چی دوست داری فریاد بزن . اشکال نداره !

چشم! پس گوشات رو بگیر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.