آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

گناه


به ذهنم رسید اگر یه روز خدا میخواست به هر کدام از ما اجازه بده فقط یه گناه انجام بدیم، هر کدام از ما چه گناهی را انتخاب میکردیم.

نظر شما چیه؟

اگر این موقعیت پیش بیاد چه گناهی را انتخاب میکردین؟

لطفا بنده را تکفیر نفرمائید و در مورد نظری هم که میخواین بدین غلو نکنید.

بقول شاعر:

پدرم جنت به دو گندم بفروخت

ناخلف باشم ار من به جوی نفروشم

 

اینم یه نیمچه شعری از بنده در این زمینه:

 

سر ِ غفلت بـه بالیــن است یارب!

گنه کردن چه شیریـن است یارب!

 گنه بسیار و توبه گاه بی گاه

دلــــم در حـال تمریـن است یارب!

غلطهایی که این دل کرده، اغلب

مقصّـر چشم بی دین است یارب!

تو خود دل در قفس کردی ولی چشم

همیشـه روی پرچیــن است یارب!

" هر آنچه دیده بیند دل کند یاد "

دل از این دیده چرکین است یارب!

مـــرا درس ِ گنـــه آموخـــت آدم

بهای آن خطــــــــا این است یارب!

بنـــی آدم فراقــــی تلـــــخ دارند

فراق از اصـــل غمگین است یارب!

اگر آدم بــــه برّاق بــاز گردیــد

مرا هم دست بر زیــن است یارب!    (براق اسبی است که حضرت محمد(ص) با آن به معراج رفت)

بدور از چشمها عصیان چه حاصل؟!

تـــرا تا چشم دوربیــن است یارب!

در ِ رحمــت گشا بــــر روسیاهان

امیــــد ِ ما به آمیــــــن است یارب!

 

  ح.ا علت همه ی این گرانی ها عاقبت کشف شد. یه سر به ادامه مطلب بزنید تا هم گل لبخند رو لباتون بشینه و هم ببینید چه مغزهای نابی ما در این مملکت داریم. البته بی ارتباط با موضوع این پست نیست!

نظرات 48 + ارسال نظر
چشم عسلی دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ق.ظ

سلااااااااااام
به به شما هم که شاعری
خیلی قشنگ بود شعرت
....
من همین الانشم صد تا گناه میکنم تو روز
وااای به حالی که خدا آزاد هم بزاره
چقدر با این سوالت احساس شرمندگی کردم

همه شرمنده ایم
اما چقدر پوستمان کفلت است
باز هم تکرار میکنیم

نگین دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ق.ظ http://hobaaab.blogsky.com

گناه !!
مگه اینگه بعضی وقتا سرمون به سنگ بخوره یا حرف یا نوشته ای رو بخونیم تا متوجه بشیم چقدر گناه کاریمو خودمون خبر نداریم.
ای خدا ...
عالی بود

تلنگر زیاد بهمون میخوره اما کمتر متوجه میشیم
خدا کنه تلنگرهای کوچک آگاه مون کنه نه لگدهای محکم

3ajid دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ق.ظ http://pelak1.in

سلام.
بزرگترین گناه، زنده بودنم است.
چون واقعا شرمنده خدای خودم هستم.
سمانه سلام داره خدمتتون آرمان جان

زنده بودن فرصت است و شرمندگی ندارد داداش جان
انچه شرمندگی داره بنده ناخوب بودن است
البته تو خوبی منظورم خودم بود

به آبجی ما سلام برسانید
بگویید خوشا بحال دل پاکش

ساناز دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ

سلام شعر قشنگیه نمیدونم چی بگم و چه گناهی اخه ما ادمها یا شاید خودم هر موقعه پیش بیاد گناه انجام میدیم هر چند چند مدتی است خیلی کمتر شده گناه کردنم

داریم که هر روزی که گناه کمتر کردین اون روزتان عید است
سانازی عیدت مبارک

آسمون شب دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ق.ظ

سلام داداشی
واقعا چه بده که ما دونسته گناه می کنیم و مدام گناه رو تکرار می کنیم
ولی من همیشه به رحمت خدا چشم امید داشتم
داداشی من یه پا شاعره هاااااااااااااااااااا خبر نداشتم شعرت بی نهایت زیباست
آرزو می کنم در کنار خانواده ات شاد باشی

جالب اینکه از تکرار گناه خسته یا شرمنده هم نمی شیم
تاسف دارد کارمان

نه بابا شاعر کجا بود

خوشبختی را هرروز ،هر ساعت و هر دم برایت آرزو میکنم

نگین دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ق.ظ http://hobaaab.blogsky.com

سلام اقا ارمان
راستی میخواستم بگم که ادرس حباب رو توی خبرنامه تون ثبت کنید که از این به بعد هر وقت حباب اپ میشه شما هم باخبر بشید. در ضمن توی حباب لینک شدید
حباب اپه
منتظرم

قبلا اینکار را کردم
لینک هم نمودم
مرسی آبجی

pashmakoo دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

من که همین جوری خواه نا خواه گناه می کنم ولی اگه آزاد بودم حتمت از اون باغ که تو جاده ی دانشگاه بود انار میچیدم!

جان من نکن اینکار را
چون من تابستان پیش اینکار را کردم
هنوز از کنار باغ دور نشده بودم خودم پسرم و خانمم افتادیم تو رودخونه
خدا را شکر چیزیمان نشد اما عینک خانمم و موبایل خودم تلف شدند و تمام مدارک مان که همراهمان بود ابکش شدند

فریناز دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ب.ظ

سلام
کینه شتری که گرفتی
گناهم که می کنی
حتما پس فردا میام اینجا میگی بریم دزدی

هفته ی دیگه پشت میله های زندان می بینمت

فریناز ! اگر پایه باشی جای خوبی برای دزدی سراغ دارم
ببین! آخر گنجه

دریا دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ب.ظ http://zinat.blogsky.com

سلام
گناه؟؟؟
خوب دوست داشتم...
نمیدونم؟؟؟
اصلا تابه حال بهش فکرنکردم...
پاییزفصل زیبایی هرموقع پاییزمیشه من یجوری میشم احساس غمو...خیلی چیزا ولی این حس رودوست دارم خیییییییییللللللللییییییییی...هیچ کس متوجه نمیشه...
بدرودتادرودی دیگر

حالا فکر کن. شایدم اهل گناه نیستی که بهش فکر نکردی

نظرت محترمه
درود بر شما

فریناز دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ب.ظ

تو خجالت نمی کشی مارو داری از راه به در می کنی؟؟؟

حالا بیا پایین
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خب حالا بگو کجاست؟؟؟
آدرس و نقششو رد کن بیاد

همین بانک سر کوچه مونه
دیوارش پشت خونه ماست
با سوراخ کردن دیوار راحت وارد بانک میشیم

امشب با بیل و کلنگ بیا در خونه ما

خدا همین نزدیکی هاست دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:37 ب.ظ http://kumail.blogsky.com



تا حالا این جور فکر نکرده بوده که گناه هم چیزی باشه که خدا آزادش کنه.

اما خب بنظر من هر آدمی میره اون گناهی رو انجام میده که قبلا لذتشو برده و هر چقدر هم انجامش میداده خسته نمیشده.

در این صورت بدبختیه آدم اینجاست که گناه هاش هم تکراری میشه.

اگر اینجور بشه اونقدر گناه جذاب هست که ادم نمیدونه کدوم رو انتخاب کنه
خدا را شکر که همچین اجازه ای هنوز نداده

pashmakoo دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:26 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

اوا خودتون گفتین!
در ضمن این واسه زمانیه که آزاد باشیم ولی اون موقع چون آزادی در کار نبود منه بیچاره حتی به برگ درختا هم نگاه بد نکردم چه برسه به اناراش!

منم گفتم اگر خدا اجازه بده
چه گناه کوچولویی ارزوته
فکر کردم به بانکی ،سرقتی چیزی فکر خواهی کرد

آب تنی دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:48 ب.ظ http://www.abtani.persianblog.ir

مدام دارم به این سوالت فکر میکنم
جدی ها
این قده گناه میکنیم که لازم نیست به این سواله فکرکنیم

اره حق با شماست
انقدر گناه میکنیم که دیگه شرمنده هم نمیشیم

pashmakoo دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:42 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

واااااااااااااااای خدا جونم چقد من خوبم !البته فک کنم بیشتر شکمو هستم نه؟
به قول یکی از دوستان میگه پشمکوی شیکمو

اگر کمی پشمک هم به ما تعارف کنید البته که خیلی خوبین
ما شکمو تریم

pashmakoo دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

سن 99؟
شهر یه روستای خیلی بزرگ؟
تحصیلات به روایتی لیسانس؟
سرگرمی سشوار؟یعنی میشینی خازنای سشوارو هم در میاری؟
علاقه مندی ها عشقت که براش میمیری اونم هزار بار؟

خب اطلاعات کاملی بود الان؟
خوبه نمی خوایم بیایم خواستگاری که این جوری جواب دادی!

شوهر دارم دیگه نمی خام
مرموز بودن هم بد نیست

دیروز دختر بابا....امروز خانوم خونه سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://lovely6566.blogfa.com

اگه یه روز گناه نوشته نشه من خودکشی میکنم
شعر هم خیلی قشنگ بود
اینا همه چیز و به گناه ربط میدن

اینا همه چیز رو به غیر علت واقعی اش ربط میدن
چون علت واقعی اش بی عرضگی خودشونه

کوروش سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ http://korosh7042.blogsky.com

درود بر آرمان عزیز
که قند عسل دارد حتی اگر کلامش به ظاهر به تلخی
آذین است یارب

چه توفیقی در انتخاب وزن و ردیف و قافیه
احسنت
راستی گویند عیس را با خرش به عرش رفت ها
حالا چرا در طبقه ی چهارم جاموند . نمیدونم .البته شایعه است که سوزن همراه داشته
یا شاید طبقه چهارم . بی پرداخت خلافی بوده

بگذذریم که باز این زبان را جلودار سخت می شود
دمت همیشه گرم
بخصوص با طنز یا شوخان آخر که زیبا و پر مفهوم است.
این عکس رو گذاشتی زلزله نیاد؟





سلام و درود بیکران بر آن استاد نکته دان بلاگ اسکای
استاد! این کلام نغزت همیشه منو حال میاره

شاید توقف عیسی در آسمان چهارم پیروانش را بر آن داشته است که اینقدر پیشرفت کنند
ما که آسمان هفتم را در نوردیده ایم دیگر نیازی به توسعه در خود نمی بینیم

در خصوص عکس نظر شما مورد تایید است
زلزله گیر است

پیمان سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ق.ظ http://paymandorosti.blogsky.com/

سلام آرمان جان ...

ببخشید . اینترنتم قطع بود . سوال جالبیه . نمیدونم . باید در موردش فکر کنم یه گناه خوب انتخاب کنم که ارزشش رو داشته باشه . بماند که همینجوریشم کلی گناهکارم.

مگه گناه خوب هم داریم پیمانی!
ببین! در مورد گزینه بانک زدن بیشتر فکر کن!
منم هستم

مسعود سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ق.ظ http://greenoranoos.blogsky.com/

سلام آرمان عزیز
اول اینکه من اسم آرمان رو خیلی دوست دارم
اونقدر که اسم پسر آینده من حتما آرمان خواهد بود
دوم اینکه راستش به این فکر نکرده بودم که اگه مجوز گناه داشته باشم چکار میکنم
ولی فکر میکنم اگه اینطور بشه دیگه میلی برای گناه وجود نداره

آفرین فکر میکنم همینطور است
میل به گناه از ممنوعیت اش است

مسعود جان! نام شما بر گرفته از خوشبختی و سعادت است
بسیار زیبنده و آرمانی

فریناز سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ق.ظ

میگم آرمان
دیوارش که پشت واحد آقای X نیست؟؟؟!!!

اونوقت دانکی بیار و باقالی بار کن

نه بابا خیالت راحت. فکر همه جاش رو کردم
مو لای درزش نمیره
یه شبه بجای مهندس دانشگاه گانگستر پولدارت میکنم

یاد مرفت بگم. یه چند تا گونی خالی هم با خودت بیار

کرگدن عاشق سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ق.ظ http://www.fonex.blogsky.com

حالا که آزاد نیست روزی صد تا گناه میکنیم
وای به حال روزی که آزاد بشه
دیگ
دیگه هیچ چی سر جاش نیت
خیلی از آدم ها درنده میشن
خدا اون روز رو نیاره

این بشر دو پا را که من می بینم اونقدر اشتهاش بالاست که آزاد هم که بشه آزادتر می طلبه
حرص پایانی ندارد

3ajid سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ق.ظ http://pelak1.in

حاضر!!!

سلام آرمانی

تو که اینقدر حاظر جوابی چرا اپ نمی کنی؟

درود بر مجید خودم که خاطرش عزیز است این هوا

ندا سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ق.ظ http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

چه سوال سختی ما سرشار از گناهیم
کلاممان نگاهمانو................
بپرس چه گناهی نکنی

اینکه سخت تر شد
همه جوره داریم گناه میکنیم

دریا سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:33 ب.ظ http://zinat.blogsky.com

سلام
همه گناه میکنن...همه...ولی گناه...شایدتمام نامردارو میکشتم تمام آدمای بی حجب وحیارومیکشتم اونایی که همه روبه بازی میگیرن...مطالب شما خیلی جالبه ممنون ازشما...سربلند باشید

حالا چرا اینقدر عصبانی هستی
هنوز که مجوزی صادر نشده که همه را داری به رگبار می بندی

شما جالب ترید
پیروز باشید

دریا سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ http://zinat.blogsky.com

سلام مجدد
ببخشیددوباره مزاحم شدم
شما که ازبازدیدکننده هاتون میپرسین خودتون چراجوب نمیدید؟؟؟شمابگید چه گناهی انجام میدادید؟؟؟

از پاسخهای بالام معلومه که

«بانک» میزدم

دریا سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ http://zinat.blogsky.com

!!!افکارجالبی دارید!!!بانک خوبه برای همیشه راحت بودید اینجوری کاربی کار...ممنون ازنظرتون حوصله آپ کردنو ندارم...ولی کاش میشد خدایک روز اجازه بده گناه کنیم البته گناه که میکنیم منظورم گناه خیلی ترسناک چه میکردم من تقریبا نصف مردمو میکشتم تاقلب کسیو نشکنن...

افکار شما جالب تراست
کشتن نصف مردم ؟!!!!
یاد قذافی افتادم. البته بلا نسبت شما

@ سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام
اگه این اجازه رو داشتم خومو فورا میکشتم
به نظرم بهترین گناهی که میتونم انجام بدم

یواش یواش دارم از این پستم پشیمان میشم
بوی کشت و کشتار و مرگ و میر میاد
حالا نمیشه به گناههای مهربانتر فکر کنید؟

@ سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:55 ب.ظ

نه واقعا میگم من که از زندگی خسته شدم کاش ...

خسته از زندگی یا از زنده بودن ؟

@ سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:20 ب.ظ

رندگی
زنده بودن
یا هر چیز دیگری که شما بخواید اسمشو بذارید
کاش زمان مرگ دست خودمان بود

مرگ چاقوی تیزی است
دست ما بود مسلم چون کودکان دست خود می بریدیم

3ajid سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:32 ب.ظ http://pelak1.in

شما که تا بانک میرید دزدی!
چه نیازی هستش به گونی هستش؟ همونجا بریزید تو حساب دیگه همه پولا رو!!

راستم میگی. اصلا یادم نیود
میسی مجید داداش

کاکا سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:04 ب.ظ http://kaka221033.blogfa.com



سلام وبلاگ زببایی دارید
اگه مایل به تبادل لینک هستید منو با اسم "کاکا سلطان قلبها" لینک کنید و خبرم کنید تا با چه اسمی لینکتون کنم
ممنون میشم
بی اجازه این همه گناه میکنیم
آزاد باشیم چه میکنیم؟

بذار کمی با هم دوست بشیم بعد به لینک هم میرسیم
آزاد باشیم دیگه سر از پا نمی شناسیم
مستقیم و بدون ترمز میریم تا ته خط

نگینツ سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

اتفاقا این اس ام اس و یکی بهم زده بود
اگه گناه کردن آزاد بود ...شاید خودکشی... بعضی وقتا از زندگی کردن واقعا خسته میشم

جدا دارم پشیمون میشم از این اپ
ترا خدا از مردن و خودکشی و کشتن نگید

گل مریم سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ب.ظ

سوالتون قبلا برا من اس شده بود! یه مدت مد بود
کلا این سوال از پایه اشتباهه!
خدا ما رو آزاد نمی زاره چون نمیشه! چون ما رو انسان آفریده! با ویژگی های خاص انسان! و وجدان که فقط ما داریم! پس هیچ وقت آزاد آزاد نیستیم! مگه این که کلا بگیم یه چیز دیگه از اول خلق بشه!
و اما... آزادمون گذاشته چون بهمون اختیار داده!
به هر حال...
اگه از من می پرسین! دوست داشتم داور بازی فینال جام جهانی می شدم و تیم دلخواهمو به هر نحوی که شده برنده می کردم! هیچ کدوم از پنالتی های تیم مقابل رو نمی گرفتم و به جاش دو تا دو تا کارت زرد می دادم

اونوقت با کمیته داورا چیکار میکردی؟
شنیدم اهالی تیم چلسی جمیعا گفتن آمین

pashmakoo سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

سلام آرمان جان
جواب یکی از حرفاتو یادم رفت توی پاسخا بهت بدم!
منظورم از اینکه گفتم من چی میگم شما چی میگین این بود که :
من کلی عاشق این بودم که با سالار جونم بریم رو اون نیمکته بشینم اون وقت شما از سرماش میگی؟

هزار سختی اگر بر من آید آسانست
که دوستی و ارادت هزار چندانست
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که خار دشت محبت گلست و ریحانست

همان موقع گرفتم منظورتون رو
شما از آتش عشق می گفتید و من از سرمای نیمکت

عشقتان جاوید
دلتان پر امید

pashmakoo سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com


هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
مرا امید وصال تو زنده می‌دارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک
اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک
بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا
لان روحی قد طاب ان یکون فداک
عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم
سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک


اینم تقدیم به سالار عزیزم!
ببخشید اینجا گذاشتم!
خواستم لطیف شید!

لطیف شدیم
به لطف اقا سالار به ما هم نصیبی رسید

سایه سالار خان هم مستدام

مهسا چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ق.ظ http://deleasemooni.blogsky.com

بعضی ها میگن عاشقی گناهه . من عاشق بودن و بودن در کنار عشقمو انتخاب میکنم

اون کاریکاتوره هم خیلی باحال بود...

منم آپم...بیا نظراتم بگو...

هر کی گفته گناهه غلط کرده
پاک تر از عشق هم مگر داریم ؟!

اومدم

دریا چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ب.ظ http://zinat.blogsky.com

من وقتی مطلب مبنویسم باید حسم هم مثل مطلب باشه وگرنه اینجوری به دلم نمیشینه...الانم حس نوشتن ندارم

یعنی الان بی حسید دیگه ؟!
ولی من پر از احساسم
انرژی داره از زیر پوستم میزنه بیرون

به نظرم همین بی حسی را رو بنویسید
مگه چه اشکال داره؟!

قندیل چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:38 ب.ظ

هه ... چه سوال بامزه ای بود ....
ی چیزی که همیشه میگم اینه :
همیشه بین بودم نه اینکه متعادل ... نه ....
گناه اصلا خوب نیستا ... ولی متاسفم واسه اینکه نه مث آدم گناهکاریم نه مثل آدم بی گناه ... نه لذت اون نه لذت این ... چقدر بد ...نه؟؟؟؟؟!!!!!
بگم خوشبختانه یا بدبختانه عقده گناهی نمونده تو دلمون که تجربش نکرده باشیم ....
........
راستی چه تند تند آپ میکنی .... اسباب شرمندگی منو فراهم میکنی که زیاد وقت نمیکنم بیام

شیرینی گناه بدجور رفته زیر دندونمون
توبه کردن خیلی سخت شده
خدا عاقبت بخیرمون کنه
شرمنده دشمنتان

pashmakoo چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

اوا آقا سالار چیه ؟
سالار دختره آرمان جون

تا بوده سالار مرد بوده
حالا چون شما می فرمایید تمام حافظه قبلی رو ریست کرده
و سالار را خانم ثبت می کنیم

والله اینجور که شما از سالار میگفتین ما به این اشتبه افتادیم

سینا پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:02 ق.ظ http://omide-ma.blogsky.com

سلام
اصلا کناه چیه؟!من تابحال این کلمه بگوشم نخورده.
دبیرکل این بنیاد آیت الله خرعلی دیگه ! بابا پسرش بنده خدا از دستش اسیره.
در ضمن آرمان جام این پشمکو که میاد تو وبلاگتو نظر میزاره.از دوستش سالار زیاد یاد می کنه.باید بهت بگم که سالار دختره نه پسر.

دبیر کل که فراوان داره
اعضا که نگو و نپرس

اون قضیه سالار رو خودش بهم گفت
تا بوده سالار مرد بوده ولی منبعد اول به شناسنامه اش نگاه می کنیم

pashmakoo پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ق.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

http://pashmakoo.blogsky.com/1389/10/08/post-33
سلام
آرمان خان لطفا یه سر به پست خاطرات تلخ و شیرین خوابگاه و خاطره ی نسبتای فامیلی بزن !
من قبلا ذکر کردم که هر یک از ما یه لقب داشتیم!
و من توی وبلاگ از القاب استفاده می کنم!
سالار یه لقب نه یه اسم!

سالار ، پشمکو ؟!!!
احتمالا اگر منم بودم اسمم هویچ بود

قبوللللللللللللللللللللللللللل

pashmakoo پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 ق.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

نه دیگه بازم اشتب زدی !
من که لقبم تو خوابگاه پشمکو نیست!
من جیغ جیغو و چه لوسه ه ه ه بودم!

اتفاقا دیدم جیغ جیغو نوشتی
گفتم شاید موقع گرفتن شناسنامه اداره ثبت احوال ایراد گرفته مجبورا پشمکو را که برازنده تر است انتخاب کردی

pashmakoo پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ق.ظ http://pashmakoo.blogsky.com


آرمان عزیز از این نا مهربانی ها دارم از غصه میمیرم!
از طرف من با آدرس وبلاگ من و اسم من یکی میره واسه این و اون نظر میذاره چه نظراتی
که مثلا خودت این نوشتتو خوندی که گذاشتی اینجا؟
اون بنده خداها هم میان از من گله می کنن!
ولی من یه رمز دارم تو اسمم که اون رعایت نمیکنه و من فهمیدم که خودم اون نظراتو نذاشتم

اینجا اگر کسی اینکار را کرد بفرمایید تا نظر مربوطه را حذف کنم
بنده اجازه توهین به دوستانم را نمی دم
آمار نظرات هم اصلا برام مهم نیست
هر نظری که ناخوشایند بود بگین تا حذف کنم

شما عزیز هستید آبجی!

نازنین پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ب.ظ http://sokoot989.blogfa.com

کلی نوشته بودم همش پرید
میگم من فکر میکنم چون خدا ما بنده ها رو خوب میشناسه هیچ وقت همچین اجازه ای رو بهمون نمیده
الان که اجازه یه دونه شو هم نداریم این همه گناه میکنیم چه برسه به اینکه...
ولی اگه .اقعا یه همچین اجازه ای وجود داشت من روزی که حس میکردم وجودم دیگه هیچ فایده ای نداره خودمو میکشتم


راستی شعرتونم خیلی قشنگ بود
آخه چرا اینجا همه شاعرن من کم آوردم خب
بابت کم پیدا شدنم ببخشید
قول میدم بیشتر بیام
ممنونم از لطفتون خیلی
راستی امتحان دیروزم کنسل شد

لطفا از مردن چیزی نگید
اونم تو این سن
دلت میاد ابجی؟؟؟

حضور شما قوت وبلاگ است ولی شما نیایید ما میاییم
حیف بود
گفتم امروز با فریادی از شادی از یک امتحان موفق خواهی امد

pashmakoo پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

راست میگی |؟
میسی
نوشته های زیر که افکار خبیثم هستن لطفا نخون!
(آخ جون چقدر خوبه با این کار سینا رو اذیت کنمکاش دلم بیاد)

این سینایی که من می شناسم با این خبیث بازیا از کوره در نمیره
خیلی آقاست
من یکی چاکرشم

زاغ سفید پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:49 ب.ظ http://www.zaghesefid.blogsky.com

دود از کنده بلند میشه مال تجربه است
.
هر کی سنش بیشتر باشه خوب معلومه که تجربش بیشتره
ولی اینجوری که الان باب شده تا هر وقت کم میارن
میگن قدیم فلان من به شخصه مخالفم

ادمی همیشه به عقبه اش می نازد
شما هم سخت نگیر
احترام به گذشته مردم لازم است و لازمه ادب است

pashmakoo پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

آرمان خان از شما واقعا توقع نداشتم
واسه چی افکار منو میخونی؟
راستی بعد از این هم همدت از کجا فهمیدی من شیرازی هستم؟

کلاغه همه این خبرا را آورد
همه افکارت رو و هم ادرس شهرت رو
تازه یه چیز دیگه هم گفت که بهم گفت بهت نگم

pashmakoo جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ق.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

مثلا چی؟
وای خاک بر سرم چقد شما بی ادبی

من که نگفتم کلاغه چی گفت
کلاغ بی ادبی بود به من چه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.