آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

آبـــــــــدزدک

حشره ای عاشق

بازگشت

سلام دوستان! من برگشتم!

سوال خوبیه!    کجا رفته بودم؟

رفته بودم دنبال یک اعتماد از دست رفته. پیداش کردم و به زحمت آوردمش.

اگر می خواستم یک کوه را به دوش بکشم و با خود بیاورم برایم سهل تر بود.

امیدوارم منبعد پسر خوبی باشم و کمتر دردسر درست کنم.

راستی از بعضی ها هم کمال تشکر را دارم.

فعلا

نظرات 19 + ارسال نظر
گل مریم پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ق.ظ

اگه اول شده باشم، بی حساب شدیم!
گفتی از کجا برگشتی؟! زیارت قبول

اره اول شدی گلی جان!
جایزه ات هم هزار شاخه گل مریمه که یه نفر بهم بدهکاره اگر بده میدم به تو

بانوی شرق پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 ق.ظ http://www.royavash.blogsky.com

هووووووووووووووورررررررررررررررررررررررررررا

مرسی
منم خوشحالم

قندیل پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ق.ظ http://ghandil.blogsky.com

سلام پسر !
بترکی ... دلم هزاران راه رفت ... گفتم کجا بی خبر رفت!!!!
تو هم در نوع خودت خیلی جالبی ها!
رفتی دنبال یه اعتماد از دست رفته؟؟؟!!!
خوشحالم که به دستش آوردی !!
.....



تو این مدت وبم رونقش از دست داده بود ...
همش گریه میکرد ... میگفت من آرمان و میخوام !!
الانم داره این شعر و میخونه واسه خودش :
نبودی ببینی تو نبودت چی کشدیم ...
شدم عین دیوونه ها ... با خودم حرف میزدم.
....
همین بود دیگه ؟؟!!!
همونی که آرمین میخونه!!
ببین تو رو خدا !
این وبم دیگه صداش دراومد ...
چه برسه به صاحبش
.
.
.
بازم خوشحالم که برگشتی!

ببخشید آبجی جان!
باید میرفتم. باید اشتباهاتی رو که کرده بودم جبران میکردم.
از شعرت ممنون
امیدوارم قندکام باشی همیشه

سینا پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ق.ظ http://omide-ma.blogsky.com

سلام
اخر تو کجا بودی....
راستش وقتیکه آدرس وبلاگت رو وارد کردم دیدم حذف شده خیلی متعجب شدم و کمی هم ناراحت که چرا یهو و بدون خداحافظی رفتی.
ولی الان که با حس بهتری برگشتی خیلی خوشحالم

من در خدمت سینا خان گل هستم
کار بدی بود رفتن بدون خداحافظی من. میدونم.
ولی جبران میکنم.

کوروش پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 ب.ظ http://korosh7042.blogsky.com

دل شیشه ای ما به پفی می شکند
بار آخرت باشه

خوش آمدی آرمان مهربان
امید که هر سفری برات پربار باشه و پر امید

دل شما که دریایی است و توفانها گذرانده است.
مائیم که چون شعله شمع لرزانیم و به پفی بندیم

تا دوستان دلسوزی چون شما دارم غم که سهل است غمستان هم ندارم

پریا پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ب.ظ http://www.3morvarid.blogfa.com

سلام...
بیشتر...
بیشتر....
بیشتر داره از وبلاگت خوشم میاد...
بیشترش کن...

هنوز که شروع نکردم
چشم . بزار از شوکش بیرون بیام

نگین پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:42 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

دیدم دیروز هر چی خواستم بیام به وبلاگت نشد

ستوده پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ب.ظ http://saba055.blogsky.com

سلام آقا آرمان.
ممنون که به وبم اومدید .
شما هم لینک شدید

مرسی خانم معلم
ما هم شدیم شاگرد کلاس شما
اجازه!؟
نه بعدا میگم

ghasedak جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:55 ق.ظ http://www.earsplitting-silence.blogsky.com/

سلام
خوبین ؟؟؟
بعله ... !!!

چه خوب بازم گفتی بعله
بدهی های قبلی ات را هم اطفا بپرداز آبجی کوچک!

فرخ جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:38 ق.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

حدس میزنم دوباره این کار رو تکرار خواهی کرد.... دلیلش رو نمیتونم بگم . ولی یه جورایی مشکوک میزنی داداش!!
البته این نشانه ی بدی تو نیست ... لابد ناچار بودی!!
در صورتی میتونی ادامه بدی که خانومها خواننده وبلاگت نباشند!!

معلومه این راه رو بارها طی کردی استاد اعظم!
در مورد خانمها هم شما استادین.

3ajid جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ق.ظ http://3ajid.blogfa.com

داداشی خوش اومدی

ممنون داداش مجید گلم!

3ajid جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ق.ظ http://3ajid.blogfa.com

اگه بر نمی گشتی به جان عزیزم داشتم حذف می زدم
اومدی و قدمت رو چشای داداشت
بزرگترین افتخارم اینه که اولین کسی بودم که قابل دونستی بهم خبر بدی.

مجید جان! به جان خودم دلم برات تنگ شده بود.
من تا باغ گیلاست نیام دست بردار نیستم.
گفتم تا اگر میخای سندش رو بنام کسی بزنی بزن که اگر اومدم توش تا درخت اخرش را پاستوریزه میکنم.

3ajid جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ http://3ajid.blogfa.com

آبدزدک دزد نیست٬ آب دزد هم نیست...

این اون بالا نیست من یه طوری میشم هاااااااااااااا
آرمان جان٬ چند بار گفتم٬ بازم میگم: به خاطر ۳ نفر من تو نت میام.
تو و ثریا و سوال
سوال قبل از همه تنهامون گذاشت.
بعد ثریا رفت٬ اونم بدون خداحافظی
اگه تو هم می رفتی دیگه من جایی واسه موندن نداشتم.
باغ گیلاس که هیچ٬ جانم فدای داداشم.

مجید خان! تو اینهمه خوبی رو از کجا آوردی؟
انشاله هستم تا ته خط.
دفعه بعد بخام برم خداحافظی که سهله میام در خونه تک تک دوستان از ازشون حلالیت می طلبم بعد میرم.
تو خودت باغ گیلاسی برای داداشت. مصفا و باطراوت

کوروش جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:26 ب.ظ http://korosh7042.blogsky.com



کلی به مناظره ی تو و فرخ خندیدم
گاهی ادمی از حدس ها فرحبخشی عایدش می شود

کوروش خان! مناظره نبود. فرخ تو هر زمینه ای که بگی دستی بر آتش داشته است.
مرد کاملی است مثل خود خودت.
خداوند تو و اون رو حفظ کند برای دوستانتان که خردمندیتان سرشار است

vo0ro0jak66 جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ب.ظ http://vo0ro0jak66.blogsky.com

تو که دردسر نداری داداچی

چرا آبجی وروجک! گاهی خیلی اسباب زحمت هستم برای دوستانم.
خودشان میدانند کیا را میگم
امیدوارم منو ببخشند. کلهم اجمعین

بانوی شرق شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:31 ق.ظ http://www.royavash.blogsky.com

سلام داداش آرمان
ببخشیدا دیر میام٬ ولی وسط میدون جنگم٬ واسه همین فقط وقتی میام آب بخورم وقت دارم بیام نت.
احساس نمیکنی یه خط خطی به من بدهکاری؟!

کاش قبلش بگی لااقل یه پارچ شربت بزارم دم دست.
اینجوری که نمیشه.
چشم سیاه مشق هم میکنم.
بزار جنگتان با پیروزی آبجی ما تموم بشه

ندا شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:13 ق.ظ http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

تبریک میگم و برات بهترین ها را آرزو میکنم

ممنون
بزرگوارید!

سنگ صبور... شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ

سلام وبتون خوبه امیدوارم موفق باشین یاعلی مدد

ممنون
علی یارتان
مرسی به این کلبه درویشانه سر زدی

نارنین یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ

سلام داداش آرمان

مهم نیست اسم واقعیت چی باشه ، توی این دنیای مجازی آرمانی همونطوری که من توی این دنیا نازنین شدم و در ونیای واقعی چیز دیگری
نمیدونم چرا اومدم به این پست ظاهرا قبلا هم مینوشتی
مهم نیست مهم اینه که مطمئنم این کامنتها رو میخونی و فقط سکوت میکنی مهم نیست نه
راستش وقتی این پست اول رو خوندم یه جورایی مطمئن شدم که باز برمیگردی شاید با یه وب دیگه شاید به زودی
اون زمان فکر نمیکنم من دیگه باشم ولی الان یه جورایی خوبه که حس میکنم بازم برمیگردین

میدونین راستش من جمعه شب خواب دیدم که اومدم وب شما و دیدم که حذفش کردین نمیدونم چرا خیلی نگران شدم

واسه همین صبحش توی حرم خیلی دعاتون کردم
ظهر که اومدم نت و توی خبرنامه دیدم آپ شدین خیلی خوشحال شدم که خوابم راست نبوده ولی دیدم که پست آخره
شاید برای این خیلی حالم بد شد نمیدونم
حتی نمیدونم چرا اینا رو میگم
هیشه برای این وارسته بودن بهتون حسودیم شده

امیدوارم در پناه خدا شاد و سلامت و آروم باشید و همیشه در دنیای واقعی زندگی آرمانی داشته باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.